سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

اینم جایزه ات..

  

رئیس جمهور منتخب!! فرمودن، سعی کردیم نخبگان وارد دولت دهم شوند!  

والا راست می گه. حالا عملکرد تحیر آور کامران دانشجو به عنوان رئیس ستاد انتخابات کشور یک طرف که عین پرفسور بالتازار می تونه از تو لپ لپ، سفینه دیسکاوری در بیاره ولی خداییش وزیر نخبه تر از اون می شناسید که کشف کنه، "آن لاین" و "اون لاین" هیچ فرقی با هم ندارن؟! این نابغه رو باید حداقل وزیر کشور می کرد نه وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری. به خدا حیفه فقط قشر دانشجویان از برکات نخبگان بهره ببرن و بقیه خلق الله محروم بمونن!   

 

پی نوشت: راستی اگه کابینه معرفی شده فعلی نخبه سراست، کابینه قبلی هم میوه سرا بوده! این بار هم شاهدمون یه کامرانه! البته کامران باقری لنکرانی که به گفته رئیس جمهور مثل هلو می مونه و آدم می خواد بخوردش!! الهی شکر که من آدم نیستم و ماهی ام!

 

مفتخر نیستم که یک ایرانی ام

 

تو مملکتی که هنرمندان کاریکاتوریستش در شرایطی که نشاط فرهنگی جامعه رو از بین رفته می دونند، لزوم برگزاری دوسالانه کاریکاتور و خندیدن و خنداندن رو دور از مسئولیت و مصلحت احساس می کنند..

تو مملکتی که بزرگترین استاد موسیقی سنتیش چنان به ستوه اومده که خواهان عدم پخش صداش از رسانه به اصطلاح ملی می شه و اونها هم به سادگی مردمو از شنیدن روحانی ترین نوای پیش از اذان محروم می کنند..

تو مملکتی که مستندسازان به نامش به عذر سختگیری و ممانعت اعمال شده برای ارائه تصویر واقعی و منصفانه از فضای ملتهب جامعه از شرکت در جشنواره بین المللی سینما حقیقت سر باز می زنند..

تو مملکتی که پرفروش ترین فیلم تاریخ سینماشو یه چماق به دست لمپن ساخته که دلایل مستدل فقر فرهنگی مردم و استقبال تاریخیشون از هجویاتش رو موهوم و فرافراکنی سیاست بازان قلمداد می کنه.. 

.

.

بایدم نمایندگان رسانه های گروهی ایران از حضور بازیگر سریال جومونگ چنان دچار ذوق زدگی بشن که اون حتی پشت میز کنفرانس مطبوعاتی از شدت احاطه شدن توسط خبرنگاران و عکاسان قابل رویت نباشه!

بایدم یه بازیگر ساده از رنج سفر مردم به فرودگاه برای استقبال از خودش و نه تیم قهرمانان آسیا که پرواز همزمانی داشتند، تشکر و مدعیانه از کم کردن معضل ترافیک شهرهای بزرگ ایران، اظهار خوشحالی کنه!

بایدم بعد تاخیر دو ساعته در شروع نشست خبری به دلیل استقبال بیش از اندازه مخاطبان عنوان بشه، جومونگ به قسمتی از زندگی مردم ایران تبدیل شده! 

بایدم کره ای ها تاریخ مجعول خودشون و داستان ساختگی تاسیس سلسله گوگوریو رو مقارن با تاسیس هخامنشیان ایران بدونند و قهرمانان از زیر بته عمل آورده شده سناریستهای امروزیشونو با اسطوره های تاریخی ایران مقایسه کنند!  

 

خود آی..

 

خدامو گم کردم.. چندیست به دنبال خودم می گردم..   

 

پی نوشت: در نزاع تئیست ها و آتئیست ها پی بردم، پوینده راهی ام بی منطقتر از شرک اعراب جاهلی. با چشمان بسته، وامدار میراثی ام هم بهای بت پرستی. به اشتباه می اندیشیدم، به تعداد نفوس خلق، راه برای شناخت هست. دریافتم هیچ راهی نیست. هیچ راهی جز بی راهی..

 

هزار و یک شب من پر از صدای تو بود..

هزار و یک شب که خوبه، با امشب چهارمین هزار و یک شب منم با یاد صدای تو گذشت. فقط می تونم بگم، ای نخورده مست، لحظه دیدار نزدیک است.. 

تولد دوباره ات مبارک.. 

 

هیچ کاره بمانید تا رستگار شوید!

 

یه داداش کم داریم تا استقلال قوا تبدیل بشه به اتحاد دایمی قوا. تازه یکیشونم فروتنانه افاضه فرمودند که ورود به عرصه اجرایی به مثابه گمراهیه! چقدر هم این روزا همه برای گمراه شدن سر و دست می شکنن!

 

مرغی که انجیرخور است، نوکش کج است

 

قاضی: لازم به یادآوریست دادگاه مقامی بی طرف است که بر اساس قانون، انصاف، عدالت حکم صادر خواهد کرد! 

متهم: اعتراف می کنم جوگیره براندازی سفت کتونی شدم و به تحریک عناصر شورش طلب بیگانه و عوامل قدرت طلب داخله، جوونی کردم، خامی کردم، گویش غلیظ فارسی جناب قاضی رو به دارقوزآبادی سفلی تغییر دادم. حالا سهام عدالتو ما رو بدین، بریم پی کارمون!  

  

پی نوشت: می گن، یه بنده خدایی تو دادگاه اعتراف کرده همراهش "کوکتل مولوفن" داشته! بیچاره حتی نمی دونسته داره به چی اعتراف می کنه!! 

 

دنیای آقای زون

 

 

  

 

یهویی چشمم افتاد بهش. دوربینم که طبق معمول لحظات حساس شارژ نداشت ولی گوشی همراه دم دست بود. کلی ژست گرفتو من ازش عکس برداشتم. وقتی دوباره به تصاویر نگاه می کردم، فکرم حسابی مشغولش بود:

- چی تو سرش گذشته که سبد گل مصنوعی رو با گیاهای تر و تازه اشتباه گرفته و این راه مشکل و بی فایده رو بالا اومده؟

- بعد هر سقوط، اول با شاخکهاش اطرافو بررسی و با انتخاب مسیر جدید، راه اشتباه قبلی رو تکرار نمی کرد!

- با این همه درایت در تجزیه تحلیل موقعیتش، هیچ علم وآگاهی از حضور من به عنوان ثبت کننده این لحظات نداشت و احتمالا خودشو خیلی دانا، اراده و اداره کننده تمام اعمالش تصور می کرد!

و حالا دارم از خودم می پرسم، دنیام چقدر به دنیای آقای زون شبیه؟ نکنه دنیام از دنیای اونم کوچیکتره که حتی نمی تونم حداقل مثل خودش نورهای فلش اطرافمو تشخیص بدم؟

 

برخیز و بپا کن شوری تو به عالم

امن ترین جای دنیا، خونه پدره.. آروم ترین جای دنیا، آغوش مادره..

چطور در آشفته بازار پرهیاهوی روزگارمون، این روزها این قدر پرم از احساس امنیت و آرامش؟!  

 

روزگار ما!

 

گنه کرد در بلخ آهنگری 

به شوشتر زدند گردن مسگری! 

 

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم!

 

بابا این تی وی جمهوری اسلامی هم محشریه! یه روز روشنش کردم کلی چیز تازه آموختم. زین پس ترکیب "عشق شرعی" هم به فرهنگ لغتمان اضافه گشت!!