سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

بالا رفتیم ماست بود.. پایین اومدیم دوغ بود..

 

همانا از کراماتی که به حدود الهیه ما نسبت داده­اند این است:  

روش سریع و ناتوام با زجر برای نابودی حیوان موذی و فرو بردن در چاله و سنگ­کش کردن برای نابودی نفس خطاکار آدمی..

 

آزمودم عقل دوراندیش را..بعد از این دیوانه سازم خویش را..آی دکتر!

از عقل تا جنون، فاصله تنها یک مرز باریک نیست. از هر طرف که به نهایت جنون برسی، به وادی عقل قدم می­گذاری.. 

آمیخته با زندگی از ازل تا ابد

 

هماره نسبت به تلاشی کالبد در خاک، حس ناخوشایندی داشتم و امروز چیزی رو تجربه کردم که بارها پیش از این در ذهنم گذشته بود که ایده­آلترین حالته. امروز به منطقه عجیبی بر فراز یک کوه رفتم. مکانی خاص برای پراکندن خاکستر از خاک جداشدگان. مکانی در اوج، با وزش شدید بادهای اقیانوسی.. امروز همگام با پر شدن ریه­ هام از اون اتمسفر سحرانگیز، به این فکر می­کردم، ورای زندگی، برای جسمی که عمری بر خاک بوده، چه چیزی رهایی بخشتر از بودن در آرامگاهی به وسعت همه گیتی و همراه شدن ذره ذره وجودش با باده؟

 

تقابلی در ایستگاه

 

به گمان زن غربی، دختران ایرانی ملغمه­ای از حجاب و خودآرایی اغراق شده بودند و چون دختر ایرانی دیده شده اینگونه نبود، زن او را مدرن می­انگاشت..

 

طی الارض الی..

 

این طور به نظر می­یاد که به تعداد نفوس خلق راه رسیدن به خدا وجود داره

ولی

در واقع به تعداد نفوس خلق خدا وجود داره..

 

تنبلی ترس تنهایی

 

و حقیقت همینه.. شکل­دهی رابطه جدید بسان ساخت تمدنی جدید، دشواره.. 

 

بزار به حساب خونه تکونی امروز..

 

و من فکر می­کنم مردی که در خونه­اش رو دوباره رنگ می­کنه به زودی نمی­خواد اونو ترک کنه..

 

از تولد تا مرگ پروانه.. از رگبار تا چادر..

 

انتهای فیلم "جنگجوی پیروز" وقتی شاه بی­کفایت قاجار، ناموس وطن رو به بیگانه می­بازه، به تاسی از جمله مشهور چرچیل دیالوگی گفته می­شه. هنرپیشه زن به دوربین ذل می­زنه و قریب به مضمون می­گه، برای تسلط بیگانه در کشور دو دسته لازمه، اقلیت خائن و اکثریت نادان. ایران امروز (عهد قاجار) از این دو دسته خالی نیست. به امید اونکه ایران فردا از این دو دسته خالی باشه..  

 

پ.ن: امیدوارم هنوزم بشه گفت، مصائب ایران امروز (که فردای همون عهد قاجاره)، همچنان ناشی از اقلیت خائن و اکثریت نادانه. اکثریتی که می شه به آگاه شدنشون دلخوش بود.. باری هراس من از روزیه که این کشور از اقلیت نادان و اکثریت خائن انباشته باشه.. که اون گاه هیچ امیدی به بیدار شدن خودخفتگان نیست.. خودخفتگانی سالوس که برای نقش آفرینی در نمایش گرگان از پوستین میش در آمده، چادرها به سر می­کنند و دست­ها می­بوسند..

 

شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است

بزرگ، تراژدی خلق می­کند. بزرگتر، کمدی..