سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

توهم میلیاردی

 

   

One of the funniest facebook note I've ever read

آنگاه که آب سر بالا می رود..

وقتی زوج استرالیایی و استاد دانشگاه از من پرسیدند، غیر از ایران، مردم کدام کشور پرشین نامیده می شوند، در پاسخ کوتاه گفتم، پرشین یعنی مردمی از پرشیا، و تنها پرشیا در دنیا، ایران است. متحیر نگاهم کردند و دوباره پرسیدند، پس چرا دانشجویان عراقی و اردنی شان معتقدند آنها هم پرشین هستند! و این بار من حکایت حکیم سنایی را روایت کردم، که در بازار می رفت. مردی دید بر بلندی اشعار سنایی را می خواند. سنایی پرسید، این اشعار سنایی نیست؟ و مرد پاسخ داد: من خود سنایی ام دیگر! سنایی حیران گفت: شعردزد شنیده بودیم! شاعردزد ندیده بودیم!
و این حکایت ماست با این دوستان تازه شناخته شده عرب پرشین(!)، که کارشان دیگر از نام و رسم دزدی گذشته، و دیگر خودمان را به کل می دزدند. با این اوضاع بی حساب و کتابی که در آن سرگردانیم، باز گلی به گوشه جمالشان که هنوز متهم مان نکردند به هر آنچه در تاریخ اعراب معرفند به آن!

پ.ن: به کدام دستاوردمان می بالیم؟ تنها پرشین دنیا هستیم که هستیم. چیزیست هم مایه تنها قبیله ناشناخته جنگلهای آمازون. چه کسی اهمیت می دهد پارسیان و اعراب متفاوتند؟ برای اینها تفاوتش به مهمی تفاوت زیمباوه از زامبیاست. این مردم هنوز که هنوز هست مرا در این موقعیت قرار می دهند که پاسخ دهم ایرانیان از قاشق و چنگال استفاده می کنند یا از انگشتان خود برای غذا خوردن! موقعیت حقیرانه و شرم آوریست. و خودمان مسئول این دید بدوی هستیم..