سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

حقا دست مریزاد و احسنت از این آدم خلق کردنت!

 

صحنه: چین، بازار، خیابان، یک هفته پیش 

 

برداشت اول: دختر، خردسال، در حال بازی، تصادف شدید با کامیون 

برداشت دوم: توقف کوتاه راننده کامیون، عبور دوباره از پیکر نحیف کودک 

برداشت سوم: عبور بی توجه ده ها رهگذر مختلف (راننده، پیاده، مادر و فرزند،..)   

برداشت چهارم: عبور کامیون دوم، زیر گرفتن دوباره بدن غرقه به خون طفل  

برداشت پنجم: کشیدن بدن کودک به کنار مسیر، بلند کردن بدن له شده توسط یک زباله جمع کن

برداشت ششم: بیمارستان، همان کودک، مرگ مغزی شده، پیکر کاملا درهم شکسته   

 

نتیجه انتزاعی: تازه ملتفت شدم چرا همیشه فقط بزرگ وصف ناشدنی و نادیدنی بودی.. منم بودم از شرم آفرینش چنین مخلوقی، پنهان می شدم و هرگز رخ نمی نمایاندم! 

 

از فرهنگ لغات مرد ایرانی

بداخلاقی یعنی حال بده نیستی!

لب جوی دقیقه ها

وان مین رو لوپ می شه یه عمر!

خیلی دور، خیلی نزدیک..

کودتاگری که رو دست حکومت کودتا، کودتا کنه، شاکودتاگره!

بر قلب تاریخ..

در جوامع غیرمتمدن، اعدام ابزاریست کنترلی و موثر، که با ایفای نقش در جان ستادن نوجوانی که در پای چوبه دار التماس می کند و مادرش را صدا می زند، مهری است بر تایید اوج توحش و بربریت خفته مردمانی که به تماشا آمده اند و تخمه می شکنند..


پ.ن: چه خوش نوشت آن غریب دوست که، لیاقت گوسفندانی که با اشتیاق به تماشای سلاخی می روند، حکومت قصابهاست..

اره، دروغ هر چه بزرگتر، باورکردنی تر، ولی دیگه نه تا این حد!

وقتی راست راست تو چشم مجامع بین المللی دروغ می گفت که رهبران جنبش آزادند و مشغول زندگی روزانه، نمی دونم چرا یکی نبود بهش بگه، جناب یه نگاه به تقویم بنداز؛ امروز اول آوریل نیست!


ب.ن: ظاهرا عذرشون موجهه. کسی تو سالن اجلاس باقی نموند که بتونه بهش بگه!

مادر را کشتند.. توله ها را شکم دریدند.. و خندیدند..

بر این گمان بودم انسانیت هرگز نمی میرد. به سان ققنوسی، هر دوره پس از دوره ای دیگر، از سر نو زنده، حیات آغاز خواهد کرد. لیک گویی در ملک ویران ما، انتظار تولدی دگرباره، خیالی خام بیش نیست، در محضر این انسانیت سلاخی شده، در بستر این خاک سترون شده..

چه حقیرند و تحقیرشده..

در خبرها خواندم:  

دختر، دانشجوی دکترای جامعه شناسی، وبلاگ نویس، (با مرزبندی های موجود) ارزشی و مومن، دیروز به اتهام توهین به بالاترین مقام اجرایی کشور، شلاق خورد!   

و در ذهنم گذشت: 

نمی بینی؟ تو تحقیر نشده ای.. آن بی مایگان که بر پیکر بانویی چون تو،‌ شلاق را روا داشتند،‌ حقیرند و تحقیر شده..

وقتی لذت آزادی را نچشیده ای..

هنوز طاغی و عاصی  نشده ای.. هنوز معنای زجر از زالوی دیکتاتوری را درک نکرده ای.. چراکه روحت به بیش از هزار سال دیکتاتوری ماورالطبیعه خو کرده.. هر گاه قید اول پاره شد، دومی را هم پاره خواهی کرد و دیگر هرگز به هیچ دیکتاتوری ای دل نخواهی بست و تن نخواهی سپرد.. ولی پیش از آن، هر چه بدست آری، بر باد خواهی داد؛ که روحت اسیر دیکتاتوری بزرگتریست.. دیکتاتوری ملکوت آسمانها..

میان این دو 3؛ تفاوت از زمین تا آسمان است!

1- دادگاه برای سارق 3 میلیون وجه نقد و شکلات از قنادی، با استناد به آیه شریفه « السارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما...» و مواد 197، 198، 199، 200، 201، 677، 667 و 480 قانون مجازات اسلامی متهم را به قطع ید بابت حد سرقت،‌ رد اموال، 6 ماه حبس بابت تخریب، پرداخت دیه و 6 ماه حبس بابت تمرد از مأموران پلیس محکوم می‌کند.

2- مرجع قضایی برای مفسد اقتصادی 3 هزار میلیاردی جهت حفظ حرمت و کرامت انسانی تنها به اعلام نام آقای خ. الف بسنده می کند. 

 

پ.ن: درخواست از گینس برای ثبت رکود بزرگترین اختلاس تاریخ بانکی و غارت از زمان مادها تاکنون در ایران