سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

قسم به اسم آزادی..

 

روزهایی است که فجر نامیده شده ولی نمی دانم چرا جز شکست به یادت نمی آید! وقتی مدرس می گفت، سیاست ما عین دیانت ماست، هیچ گمان نمی برد که روزگاری کلام او به، دیانت ما عین سیاست ماست، تبدیل شود! به اسم دین، چنان بلایی بر سر سیاست آورده شده که جز این هم نیست و از هیچ کدام چیزی باقی نمانده! من اومانیست و سکولار نیستم و شعار جدایی دین از سیاست سر نمی دهم ولی ثابت شده وقتی دین بصورت ابزاری در دست سیاستمداران قرار می گیرد، به جای آنکه سیاست، دینی شود، دیانت به رنگ سیاست در می آید و برای آنکه بیشترین بهره حاصل شود، انواع تفسیرها و قرائات به اسم دین و فقه را به خورد ملتی می دهند که همانند سیاست زدگیشان، دین زده هم شده اند و جز ظاهر دین بر چیزی بر نمی تابند.

علی را به عنوان نمونه ای از دین دار سیاستمدار و یا شاید سیاستمدار دین دار معرفی می کنند ولی نمی گویند مردان علی وار، کجای سیاست این مرز و بوم جای دارند. اخبار روز از کور سوی امید برای انتخاب دوباره سیدی بر راس سیاست ایران می گویند و من به امیدهای سالها پیشم باز می گردم. امید به اینکه دیگر حجاب دین و زر و زور، پلکانی برای ترقی صاحب منصبان نباشد. امید به اینکه روزی فرا برسد که نه به پیشینه ام بلکه به شرایط حالم به عنوان یک ایرانی ببالم. ولی آنچه به اسم اصلاحات دیدیم، آن بود که به جای حکمرانی یک جناح بر سرنوشتمان، جناحی دیگر با شعارهای خوش آب و رنگتر بر ما مسلط شدند.

درست است، هر اصلاحی نیازمند گذر زمان است ولی می پرسم پس من چه؟ هرتسن به انقلابیون گفت: « مرا حوالت به خوشبختی نسلهای آتی ندهید. من هم فرصت محدودی برای زیستن دارم. من هم سهم خود را از شادی های زندگی می خواهم. » حتی بزرگترین آرمان طلبان، بزرگترین امیدواران در برابر ایثاری که می کنند، روزنه امیدی می طلبند. تسلایی برای دل خود می خواهند. چشم امید به آینده ای دارند که در برابرشان تصویر می شود.

وقتی به خونهای ریخته برای ثمر رسیدن و حفظ انقلابی که اکنون حتی در واقعی بودنش تردید هایی وجود دارد، می اندیشم، نمی دانم سوز دلم را باید به کجا برم. مدتهاست که بین منافع خودی ها و منافع وطن جدایی افتاده و هیچ سو نمی بینند که نه تنها حال که آینده نیز در الاکلنگ تمایلات خودخواهانه شان بالا و پایین می رود. چقدر جورج اورول، زیبا هفت فرمان استحاله شده قلعه حیوانات را شرح می دهد و اینکه در نهایت تنها یک فرمان باقی می ماند: همه حیوانات برابرند اما بعضی برابرترند!

وقتی می خواهی از بی کفایتی ها بگویی، نمی دانی خرابکاری های سیاست داخلی را نام ببری یا شیرین کاری های سیاست خارجی را ذکر کنی. شاید لطمات وارده به عرصه فرهنگ و دانش، پیشتاز بودن در آمار فرار مغزها، مبالغ هنگفت مفقود شده از ذخایر ارزی، سقوط ارزش پول ملی، از دست دادن میراث و تاریخ زاد بوم، کاهش بیش از پیش حیثیت وطن در دیدگاه جهانی، انواع بحران سازی های بی فایده  داخلی و خارجی برای منحرف کردن اذهان عمومی، عدم توانایی در حفظ منافع ملی در برابر بیگانگان و عقد قراردادهایی که روی عهدنامه ترکمانچای را سفید کرده است و...نمونه هایی شاخص از این هنرنمایی ها به نظر برسد ولی واقعیت این است، چنان طیف این شاهکارها وسیع است که گویی هیچ عرصه ای برای ضربه خوردن فراموش نشده است!

گاه می اندیشم، تنها فاصله بین ما و کشور مسلمان همسایه افغانستان، چاه های نفت است! چه بسا بی نفت، ما نیز روزگاری بهتر از آنها نداشته باشیم. راستی داریم شتابان به کجا می رویم؟ شعار انقلاب، جامع ترین شعار ممکنه بود. استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. حضور هم زمان این چهار کلمه پر معنا یعنی تجلی سعادت یک جامعه. به این طنز تلخ می خندم. چون نه تنها شعارمان تحقق نیافت بلکه هیچ کدام از اینها را به تنهایی نیز بدست نیاوردیم!

مدتها بود که خودم را از این افکار رهانیده بودم زیرا که زود دریافتم خارج از حوزه سیاسیون، با حرف نمی توان کاری پیش برد و داخل این حوزه نیز چنان به رنگ خودشان در می آورندت که فراموش می کنی قرار بود دارای این حق باشی که بتوانی از هر کسی با هر منصبی بپرسی، چرا؟

خوش خیالی است که بیاندیشیم، همه چیز، هر چند کند ولی در مسیر درست پیش می رود و آینده حباب مانند وطن در آستانه ترکیدن، نیست. ولی اینها بدین معنا نیست که خوش نشینان خارج از مام میهن، حق دارند با از ما بهتران، از کاستی های داخل بگویند و با روشهای کنترلی از راه دور، بدنبال راهکار برای مشکلات ملت باشند. لاف زدن در خارج گود، از همه بر می آید ولی هر کسی، مرد میدان نیست که دست از جان شسته برای جاودانگی ایران، نام آزادی را فریاد زند!

یاد تمام شهیدان راه آزادی گرامی و راهشان پر رهرو و به امید بیداری خفته یاران

 

به لاله در خون خفته/ عزیز دست از جان شسته/ قسم به فریاد آخر/ به اشک لرزان مادر/ که راه ما، باشدا، راه تو، ای شهید/ همه به پیش، همه به پیش، به یک صدا:/ جاویدان ایران عزیز ما/ قسم به اسم آزادی/ به لحظه‌ای که جان دادی/ به قلب از هم پاشیده/ شهید در خون غلتیده/ که راه ما، باشدا، راه تو، ای شهید/ همه به پیش، همه به پیش، به یک صدا:/ جاویدان ایران عزیز ما/ قسم به عزم هم‌رزمان/ ستم‌کشان با ایمان/ به خستگان جان بر کف/ دلاوران هم‌پیمان/ که راه ما، باشدا، راه تو، ای شهید/ همه به پیش، همه به پیش، به یک صدا:/ جاویدان ایران عزیز ما