بلای ژستهای روشنفکرمابانه، آفت بومی قرن اخیر ماست که در کنار تفکر مبتنی بر تحجر، دست به دست هم، در نقش ترمزگیر روند پیشرفت اجتماعی سیاسی جوامع، ایرانی آماده فراگیری را به اشتباه انداخته و آنها را از درک صحیح ساده ترین اصول بازداشته است.
این اندیشمندان پوشالی،
وقتی می خواهند از ناسیونالیسم افراطی انتقاد کنند، هر یک از قومیت های یکپارچه را یک ملت مجزا می نامند و پاره های وطن را تقدیم بیگانه می کنند.
وقتی می خواهند مردسالاری را محکوم کنند، با مشت گره کرده به دهان مرد هر چند حق گو می کوبند و ناز زن ولو پرمدعا را می کشند.
وقتی می خواهند مظلوم ستایی و مهمان نوازی کنند، حق جوان بیکار ایرانی را نادیده می گیرند و از برادر افغانیش دفاع می کنند.
وقتی می خواهند از کودک آزاری اظهار تنفر کنند، تاج خودکامگی را بر سر کودک می گذارند.
وقتی می خواهند آزادی های فردی را ستایش کنند، کل ارکان خانواده را زیر سوال می برند.
حالا بگذریم که این گروه منتقد خشونتهای دین، اگر دستشان بیافتد تمام دینداران را سلاخی و منافع حاصله را صرف تاسیس انجمن حمایت از حیوانات خواهند کرد. پرنسیپ حمایت از همجنس گرایی نیز بماند و جای خود دارد.
وجه ممیزه دیگر این عزیزان، تکثر گرایی و پایبندی عملی به اصول مردم سالاریست! هر کدام ساز خود را می زنند و متوقع اند ملت سرگردان هم آوا با آنها برقصد. این مردم آشفته سر هم حکایت کلاغی را یافته اند که نه تنها راه رفتن کبک را نیاموخت، که راه رفتن خود را نیز از یاد برد. هیچ به فرهنگشان نیافزود. همان خرده فرهنگ باستانی و کهن که به آن شیفته بود را نیز از دست داد. از مدل دموکراسی ارائه شده آقایان طرفی نبست. آرام و سربه زیر به حقارت دیکتاتوری تن داد..
بعد چند سال رفیقی رو تو فیس بوک پیدا می کنی ذوق زده پیام می فرستی وای عزیزم چقدر دلم واست تنگ شده. کجایی؟ خوبی؟ خوشی؟ چه می کنی؟ جوابشو که باز می کنی می بینی نوشته:
FarmVille Game Request
Here is a Small Hill for your farm in FarmVille. This gift expires soon so be sure to accept it fast! Could you help me by sending a gift back? WOW
خواننده جهان نیوز: لطفا عکس های اینجوری نذارین روزه مون باطل میشه...
شبی دزدی بر خانه ای وارد شد. صاحبخانه با شنیدن صدا بر خود می لرزید و می گفت: انشاالله گربه است..
پ.ن1: هاله را هم کشتند. چیزی نیست. انشاالله که گربه است..
پ.ن2: نکته سنجی نوشته بود، مرگ پدر، سیلی به دختر، پهلوی ضربت خورده، دفن شبانه... چه آشناست این ماجرا..
پ.ن3: و ظریفی دیگر نگاشت، در دهه فاطمیه بر پهلوی شکسته فاطمه گریه مکنید. ما خود فاطمه داریم. مگر ظلمی که به امثال هاله، ندا، ترانه و ... روا داشته می شود کم از ظلمیست که به فاطمه روا شد؟
بر این باورم همانگونه که مبنای عدم شایستگی یک پزشک تعداد مراجعانیست که راهی گورستان کرده است، مبنای شایستگی یک وکیل نیز تعداد مراجعانیست که از راهی شدنشان به گورستان جلوگیری کرده است..
حر با سپاهش راه را بر حسین بست.. وقتی فهمید کار جنگ با حسین بن علی جدی است توبه کنان کنار خیمههای حسین آمد و اظهار پشیمانی کرد، سپس اذن میدان طلبید.. و در خطابه ای موثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با حسین توبیخ کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تاثیر قرار داده از جنگ با حسین منصرف سازد، که سپاه عمر سعد او را هدف تیرها قرار داد. نزد حسین بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و به مبارزه پرداخت و کشته شد. حسین بن علی بر بالین حر رفت و به او گفت: تو همانگونه که مادرت نامت را «حر» گذاشتهاست، حر و آزادهای، آزاد در دنیا و سعادتمند در آخرت!