حیف وطن گرمه، والا از حرارت شمعهای رویایی که برنامه ریختید به سوگ دختر روشن باشه، میشد در بهینه سازی مصرف انرژِی در فصل سرما بهره برد. ولی این تازه سال اول بود. سالها فرصت دارید. با افتخار کنار اسمش بنویسید we will never forget you و تا ابد شمع روشن کنید.. دختر چشمهاشو برای همیشه بسته.. هرگز نخواهد فهمید هیچ زمستانی با شمعهای شما بهار نشد..
پ.ن: تو کشوری که زیارت خانه خدا به موثری زیارت امام زاده اش نیست، حق با شیخ اصلاحاتشه که گفته، خدا هم اختیارات شما را نداره. دولتش هم خیلی درست عمل کرده که سیستمهای اشتراک دیدگاهها رو فلهای مسدود میکنه. صلاح ملت در اینه که به جای وبلاگ نویسی، پای امام زاده دخیل ببندند. که شاید با یه گلاب اضافه که نذرش کنند، رشوه بهتر هم مقبول بیافته. کمش از شمع روشن کردن تو خونه، زودتر حاجت روا می شند..
- من میخواهم جزیره ناشناخته را پیدا کنم.. میخواهم بدانم که وقتی در آن جزیره قرار میگیرم چه کسی هستم..
+ نمیدانی که اگر از خویشتن خود بیرون نیایی، هرگز کشف نخواهی کرد که هستی.. برای دیدن کامل یک جزیره، باید از آن جزیره جدا شد.. ما نمیتوانیم خود را ببینم مگر آنکه از قید خود رها شویم..
پیش از نیوتن زیر درخت دراز کشیده بود..نیوتن به جاذبه رسید، او به سیب گندیده..
آیینه قلبم شکسته ولی یادت در اون منعکسه..
همه سحرش در همون بود..
تو هم بروتوس؟
وقتی غبطه عشقیت، فیونا و شرک هستند، ببین چقدر زندگیت کارتونیه..
اگر در تمام دنیا عرصه سیاست، صفحه شطرنجیست غیرقابل پیشبینی، در مملکت من، چیزی بیش از پازلی کودکانه نیست که به تناوب بهم ریخته و دوباره از نو چیده شده..
من بازیگر یک فیلمم که خوب میدونم هیچ چیزش واقعی نیست.. حتی پایانش..