یکی از فیلم هایی که خیلی دوسش دارم، فیلم "ترومن شو" هست. نه اینکه، از بازیگر فیلم یا تکنیکهای فیلمسازیش خوشم بیاد، در واقع مفهومی که در فیلم نهفته است، منو جذب خودش می کنه. بطن فیلم نشون می ده که چطور آدمی می تونه با بالهای راهبر دلدادگی، ریسمان اختیارشو به کف بگیره و از قفس و جبری که به اسم سرنوشت براش ساختند، رها بشه و به سوی آزادی پرواز کنه.
با وجودی که این فیلم، ضد دینی قلمداد می شه ولی هر چند مشکل، ابتدا باید فارغ از تعصباتی که ذهنمون اسیرشه، در حقیقت ادیان غور کنیم تا سمت و سوی چنین اندیشه هایی رو تشخیص بدیم. غایت ادیان، جز رها شدگی نهایی بشر از تمام قید و بندها، و سرسپردگی و یکی شدن با یگانه دانا، جز برای آزاد شدن از بندگی سایر اسارتها نیست. با این توصیف "ترومن شو" فیلمی کاملا همخوان با مفاهیم اصیل دینیه!
زیستن ترومن در دنیایی قفس گونه، با خوشی و در بی خبری همراه شده. حقایقی که ترومن از اونها آگاهه، عین جهل مطلقه زیرا چنان برای او ساخته و پرداخته شده که اجازه هر تفکر بیشتری رو از او سلب کرده. او نیز چنان مسخ اونهاست که بر بدیهی ترین مسائل هم چشم فرو می بنده و تا زمانی که به حقیقت عشق پی نمی بره، پرده از چشمانش فرو نمی افته و قادر به بهره بری از بصیرتش و درک سایر حقایق نیست. ولی وقتی دیدگانش روشن شد، قفس پر نقش و نگار ، همه جذابیتشو از دست می ده و علی رغم تمام موانع، محدودیتها و آمال طبیعیش، تلاشی برای یافتن خود واقعی آغاز می شه.
"ترومن شو" فراری از مجاز به واقعیته. فرار از منیتی کذایی و امن، به سوی ماورایی مبهم و پر از مخاطره است. ترومن، قراردادشکنه. نمی هراسه. از دریایی پر از تلاطم گذر می کنه تا خود راستیشنو بیابه و به گاه گذر از حصار و یافتن گم کرده اش، گویی همه ذرات عالم، هم نوا با او، به سکون و آرامش می رسند.
ترومن می آموزانه که قفس هر چند موجه و فراخ به نظر برسه ولی بواقع باز تنگ و حقیره و خالقش هر که می خواد باشه، چه خودمون، چه جامعه ای متحجر، فاقد این حقه که به نام اصولی از پیش تعیین شده و لاتغیر، روحی آزاد رو به اسارت، تحت اراده و کنترل خودش در بیاره و اونو در حد عروسکی ناتوان و مجری اوامر خود نزول بده.. آزادی ترومن به معنای رد پذیرش فرمانروایی عشق نیست که اصلا او به حکم همون عشق، گره ها رو گشود، خودش و کمال مطلوبو یافت و رها از هر دلبستگی دیگه، فقط و فقط سر بر آستان او سجده کرد..