داشتم گاهشمار انقلاب فرانسه رو میخوندم. بعضی قسمتهاش برام جالبتره:
مه1789 میلادی :پادشاه فرانسه، لوئی شانزدهم، اعضای مجلس اصناف را فرا میخواند و از آنها میخواهد تا مالیاتها را افزایش دهند.
ژوئیه 1789 میلادی :اوباش و انبوه خشمگین مردم پاریس با شنیدن اینکه سربازان پادشاه در راه هستند، سی هزار تفنگ سرپر را از اسلحه خانه سلطنتی میدزدند و به زندان باستیل هجوم میبرند.
اکتبر 1789 میلادی :کمبود مواد غذائی و شورشها ادامه مییابند. در پنجم اکتبر جمعیتی از مردم که اکثر آنها را زنان تشکیل میدادند از پاریس به سمت قصر پادشاه در ورسای، راهپیمایی و تقاضای نان میکنند.
اوت 1792 میلادی: ژاکوبین ها و انقلابیون افراطی پادشاه را عزل و دستگیر مینمایند. و پس از آن اعدامهای انقلابی آغاز میگردد.
ژانویه 1793 میلادی: لوئی شانزدهم به جرم خیانت و شرکت در توطئه با قدرتهای خارجی گناهکار شناخته شده و 10 روز بعد اعدام میگردد.
سپتامبر 1793 میلادی : آغاز دوره وحشت و ترور در فرانسه؛ ژاکوبین ها، گروهی انقلابی افراطی به رهبری ماکسیمیلیان روبسپیر، قدرت را در دست میگیرند.
اکتبر 1793 میلادی: همسر لوئی شانزدهم، ماری آنتوانت، اعدام میگردد.
ژوئیه 1794 میلادی: با اعدام روبسپیر و 21 تن از یارانش دوره وحشت پایان میپذیرد..
پی نوشت: حالا حذف یارانه انرژی و سوخت یک طرف ولی دیگه هر کسی میدونه نان، این قوت لایموت، نبض انقلابها رو در دست داشته. آدم وهمی میشه تو این اوضاع، ماجرای گران شدن این رقم جنس دیگه چیه. البته میگن ملکه ماری آنتوانت، وقتی صدای انقلابیون رو از بیرون کاخ ورسای میشنوه، میپرسه ماجرا چیه؟ و وقتی میفهمه مردم گرسنه، معترض کمبود نان هستند، در نهایت حماقت میگه، خب نان ندارند بخورن، جاش بیسکوییت بخورن! شاید ماجرای ما هم به همین مضحکیه. اما خودمونیم، اگه تو این دیزی سی ساله چرب و لذیذی که برامون پختند، بیسکوییت هم ترید کنیم چها شود! نوش جانمان که اگه از استقلال، آزادی، جمهوری و اسلام چیزی نفهمیدیم، حداقل یه دیزی با طعم بیسکوییت نصیبمون شد..