یه وقتهایی واقعیت تالاپی و یهویی میخوره تو سرت. این مرد همون کسیه که من سالها عاشقش بودم! می خواستم بشینم کنارش، تو هواپیمای تکنفرهاش! و منو اون قدر بالا ببره که شاید برسونه به اخترک ب 612! متوجه شدید این کیه؟ این همون جناب آنتوان دو سنت اگزوپری مشهوره! و همون واقعیتیه که تالاپی و یهویی خورد تو سرم! حالا درسته که خداییش شازده کوچولو یه شعر بلنده و خالقشم قطعا یه شاعره ولی آخه انصاف بدید منکه قبلا ندیده بودمش، حالا چطوری عاشق این پیرمرد کچل بشم و عاشقانه بشینم ور دلشو قربون صدقهاش برم که شازده کوچولو رو سروده؟!