کمتر برام پیش اومده که یه فیلم ایرانی ببینم و احساس کنم وقتم تلف نشده، چه برسه به اینکه ازش خوشم بیاد. زمانی از "علی سنتوری" تعریف کرده بودم و همون زمانها "اتوبوس شب" پوراحمد رو پسندیده بودم. نمیدونم شاید حکمتی داره که تو این شبا که به یلدا نزدیکیم، دوباره فیلمی از پوراحمد ببینم که تا این حد توجهمو جلب کنه. یه فیلم با عمری ده ساله که برخلاف اسمش هیچ ربطی به شب یلدای تقویمی نداره. فیلم از تنهاییهای یک مرد میگه. مردی که همه زندگیش تبدیل به یلدای بلندی شده که جز سیاهی براش نیاورده ولی همین یلدای به ظاهر بیپایان، خودش نویدبخش طلوع روشن تو زندگیشه. این فیلم با بازی اکثرا تک نفره محمدرضا فروتن که هر چه جلوتر رفته، سعی در ارائه صادقانهتری از خودش داشته، با پایانی حساب شده و غیرکلیشه ای در عین اینکه حس تعلیق و تردید رو در بیننده القا میکنه، زدوده شدن تاریکی مطلق حتی به زیر برف سرد رو به خوبی نشون میده. موسیقی صمیمی و دیالوگهای خاص فیلم از نقاط قوتش حساب مییاد که هم بویی از سینمای معناگرای غیر مفهوم نداشت و هم بدون ابزارهای کلامی معمول برای جذب گیشه عامهپسند، اثر خودشو در ذهن حک میکرد. در سکانسی از فیلم، مرد دلخسته و عاصی از همه جا به یاد فرزندش که همراه همسر مرد به بهانه رسیدن به دنیایی بهتر و در واقع برای کامجویی زن ترک دیار کردند، در تنهایی تولدشو جشن میگیره، میخونه و اشک میریزه، با زنگ درب توسط پلیس روبرو میشه و به قدری در عالم خودش غرقه که بدون پرسش از علت زنگ خوردن در، بدون مکث با نهایت استیصال میگه:
چیه برادر؟ جشن تولده. ممنوعه؟ زن بیحجاب نداریم. زن باحجابم نداریم. مرد بیغیرت نداریم. مرد باغیرت هم نداریم. نوار مبتذل نداریم. ماهواره نداریم. صور قبیحه نداریم. حشیش، گراس، تریاک، زغال خوب، رفیق ناباب نداریم. رقص، آواز، خوشی، خنده، بشکنو بالا بنداز نداریم. شرمندهتونم هیچ چیز ممنوعه، کلا نداریم. نداریم. نداریم. جشن تولده یه بچه است ولی بچه هم نداریم. مهمونیه ولی مهمون نداریم. نمایشه. نمایش. نمایش یه نفره..
و در پایان گفتگوی رد و بدل شده بین مرد تنها و کسی که اون از سر درد میخواست سنگ صبورش باشه:
- زخمهای آدم سرمایه است. سرمایهتو با این و اون تقسیم نکن. داد نکش. هوار نکش. آروم و بی سر و صدا همه چیزو تحمل کن.. این تیغ تیزی که به جونت افتاده، بزار خراشت بده. بزار زخمت بزنه. اون قدر زخمت بزنه تا تیزیش کم بشه.
- باشه هر چی تو بگی. ولی این زخمها مرهم نمیخواد؟