زمان دانشکده یه پرفسوری داشتیم آمریکا درس خونده و درس داده. اینو گفتم تا سطح سوادشو بدونید. اما مساله، معلومات این استاد نیست. این بزرگ مرد، با اون قد بلند، شونههایی که انگار چوبلباسی توش جا مونده، سر کم مو و ابروهای پر پشت و دهان یه کم کج که اگه کسی رو با تغیّر صدا میزد حتی شجاعترین دانشجوها هم، ببخشید، شلوار مبارک رو خیس میکردند، برای من واضحترین توصیف غول خیابان آرام کمدی چارلی چاپلین بود! البته غولی با قلبی طلایی که اکثرا اونو پشت خشونت و جدیتی گولزنک مخفی میکرد. ولی همین آقای غول، یه روز سر کلاس، نمیدونم چی شد، یهویی گفت، بچهها دیدید تو مغازهها تخم بلدرچین و گوشتشو میفروشند؟ شما از اینا نخرید. چطور دلشون مییاد پرنده به اون کوچیکی رو میکشند و میخورند..
حالا چی شد یاد این خاطره افتادم. در سفر آخرم به جنوب کشور، همسفرها با ذوق از خرید گنجشک تعریف و تشویق میکردند که من هم بخرم. با پرسوجو، کاشف به عمل اومد، اونجا گنجشکهای پوستکنده و آماده طبخ، به صورت دانهای به فروش میرسه. دوستان حدود صد تایی خریده بودند! ولی من از دیدن اون تکههای گوشت و استخوان کوچولو، همراه با گردنی باریک به نازکای چند میل، دلم ریش میشد و نمیتونستم تصور کنم چطور کسی میتونه راضی بشه که صدها و صدها از این پرنده ها شکار بشند تا بی هنر پیچ پیچ اونها از لذت چشیدن گوشت گنجشک هم بینصیب نمونه..
آخه چطور انسانی که شدت ضعف و بیدفاع بودن فرد روبرو باعث میشه دلش به رحم بیاد، در برابر موجودی که در زمره بیدفاعترین، ضعیفترین و بیآزارترینهاست، میتونه تا این حد بیرحم باشه؟ این بشر دو پا که مدعیانه همه چیز رو آفریده خدا برای استفاده خودش میبینه و مغرورانه دست به چپاول و غارت هر آنچه هست میزنه، هرگز میاندیشه معیار ارزشمندی جان در چیه و آیا کوچکی یا بزرگی ابعاد جسم میتونه تفاوتی در این ارزشمندی ایجاد کنه؟ و یا هرگز براش مهم هست که یک بار از خودش بپرسه چه چیزی باعث میشه ستاندن جان موجودی دیگر دارای حرمت بشه؟ اصلا به ظن اون ذهن زیادهخواه فرصتطلب میرسه که برای ارضای حس قدرت مطلق بودن حتما لازم نیست با آزردن و آسیب زدن به هر چه در دسترسش هست، خودشو اثبات کنه، بلکه میتونه با خصلت رافت همهگیر و بخشنده بودن، تبدیل به خلیفهای دایمی بر این کره خاکی و ماورا بشه؟ همون خلیفهای که زمین و زمان برای همیشه مسخر او قرار میگیره..
ب.ن: امروز در اخبار زمانه از سرنوشت تلخ مارهای موسسه رازی خوندم. مارهایی که پس از سمگیری، به صورت زنده در کوره انداخته و سوزانده میشوند.. این هم نمونه دیگری از قساوت بیپایان این بشر تمامیتخواه نسبت به سایر جانداران..