سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

ای قلب، آرام بگیر

                                               

                         دمای صفر مطلق دست نیافتنی­ست، حتی اگر بی­نهایت بار انارها ترک بخورند..

 

یادآوری: بزغاله­ی خوب جیغ نمی­کشد.. 

گوسفندان تاریخ بشریت را رقم می زنند

 

وقتی چند تا گوسفند بتونند با هواپیماربایی، هزاران انسان رو در چند دقیقه قربانی کنند تا با چشیدن شهد شهادت، خداشون راضی بشه، چطور چند تا گوسفند دیگه نتونند با فکر به راه انداختن جنگهای صلیبی نوین، برای سوزوندن کتاب مقدس دسته مقابل برنامه بچینند، تا پدر پسر روح القدس رو راضی کنند؟ 

 

تناسباتی از این سو تا به آن سو

 

تناسب مستقیم: اون سر و این سر دنیا، روز مادر حلقه الماس تبلیغ می­شه و روز پدر لباس زیر تخفیف خورده!  

تناسب معکوس: اون سر دنیا زلزله در مقیاس غلغلک، تلف کننده هوار هوار مردمه و این سر دنیا زلزله در مقیاس مهیب، مایه سرگرمی و تفریح ملت!   

 

پ.ن: شرح حکمت این تناسبات بسی جالب است ولی به مصداق، هر که را اسرار حق آموختند، مهر کردند و دهانش دوختند، خامشی به باشد..

ب.ن: امروز کشفی کردم که هوش از سرم ربود و تقریبا آمپر سوزوندم! بعضی از این فرنگی­های کافر، خانمهای چادری ایرانی رو هات و جذاب می­دونند! چون به تصور اونها چادر پوششیه مترادف پیراهن! البته پیراهنی که دگمه نداره!!  

 

اندر کفر استیون هاوکینگ

 

در شهر باستانی اندیشه، دو دانشمند زندگی می­کردند. این دو سخت از هم بدشان می­آمد و همیشه عقاید و نظرات یکدیگر را مسخره می­کردند. اولی کافر بود و دومی مومن. یک روز این دو دانشمند بر­حسب اتفاق در میدان بزرگ شهر بهم برخوردند و در حضور طرفدارانشان با هم به بحث و مجادله در اینکه خدا هست یا نیست، پرداختند و بعد از چند ساعت جدال و مباحثه از هم جدا شده و براه خود رفتند. شب همانروز مرد کافر به معبد رفت و در برابر محراب زانو زد و به درگاه خدا از گناهان گذشته خود استغفار کرد و مومن شد. از آن طرف در همان ساعت مرد مومن کتابهای مقدسش را برداشت، در وسط میدان بزرگ شهر آتش زد و زندیقی کافر شد.. 

 

پ.ن1: با این حساب چند روز دیگه، رویتر گزارش خواهد داد، یک دانشمند بزرگ دیگر در دیدگاه هایش نسبت به وجود خدا تجدید نظر و اعلام کرد،  GOD  CREATED THE UNIVERSE

پ.ن2: انگار استفان هاوکینگ تا شب قدر صبر کرد تا اعلام کفر و بی­خدایی کنه و بگه،

God did not create the universe and the "Big Bang" was an inevitable consequence of the laws of physics. Because there is a law such as gravity, the universe can and will create itself from nothing.

پ.ن3: بحث­های هزاران تئیست و آتئیست زیر خبر اخیر رویتر واقعا خوندنیه:

و ابتدا دو کامنت که احتمالا یکی تحت تاثیر ماری­جوانا نگاشته شده و دیگری آمارسازی­های سیاست ایرانی  

Daryl

I KNOW God exists. He called me to come to Him. He called me by my name. I met Him personally, and He has never left me since, and He never will. His name is Jesus. I pray He calls upon you so you too may know my wonderful Savior, Lord and Redeemer God. My God is real 

Mirsch2

The fact that 97.3% of the world population believe in a god or gods indicates that nobody wants what atheists have to sell 

 Donald

OK, well then, who created gravity?? GOD is the master of physics, of you ! Things just do not happen 

 John

The comments in these articles are great! A bunch of people crying because a world renowned scientist said their imaginary friend isn't real 

Mondo R

God didn't make the Universe, he just wrote the Operating System program. The UNIVERSE IS JUST HARDWARE 

 Adrian

I hate you people who think your smarter than hawking because you read a book thats 2000 years old. Read a real book, it will make sense 

 BRENDA

You will bow before the Lord one day!!!!!! Woe unto you!!!!!!!! I will pray for you 

L.D

I can only say that I had rather believe and be wrong, than not believe and be wrong

Not Faux Nois

The Bible, Quran & Book Of Mormon said MANY different things
For those of you who are just repeating what you are taught. have never read the various written religious teachings. OPEN YOUR EYES 

 

 

 

نه هر که آینه سازد سکندری داند

 

ساختن یک انسان جدید به طرز دلهره­آوری ساده است. بهمان سادگی که گربه­ها و موشها ساخته می­شوند..

 

FOR EVER happy birthday to me

 

I LOVE YOU BUT I LOVE ME MORE 

 

شما را به خدا اگر می­توانید قصور نکنید..

 

از گلستان سعدی حکایت است، حکیمی با درانداختن غلام لرزان دریا ندیده به اوج بحر، محنت غرقه شدن را به او چشاند تا قدر عافیت بداند و بنای زاری نگذارد. عافیتی که حتی در عصر مدرن، بسیاری از زاران دارند. بسیاری که حتی به قد خردلی از غصه مصیبت زن زباله­گرد قصه ما را نچشیده و باز به درد افسردگی دچارند. بسیاری که دیدن چهره رنج­کشیده زن زباله­گرد و توصیفش از خودکشی دخترش به قدری برایشان دردناک خواهد بود که ناخودآگاه به دخترک حق می­دهند که پس از آنکه مادر به پرسشش که چرا زندگی ما اینگونه است، پاسخ داد، سرنوشت ما همین است، دختر سرنوشت را اینگونه تغییر دهد. بسیاری که جز لعن و نفرین بر ظالمانی که ثروت این زاد و بوم را به جای تخفیف آلام این بیچاره مردم، صرف استقرار پایه­های قدرت بی­پایان می­کنند، کاری از پیش نمی­برند. بسیاری که در عرصه ابراز عقده­های شکمی و زیر شکمی پیشرواند. بسیاری که برای روشنفکر و سبز معرفی شدن گلوها پاره می­کنند و از آزادی داد سخن­ها می­رانند. از بسیاری، خطابم به همه است. شما را به خدا اگر می­توانید گرهی کوچک از درد این مردم باز کنید. سبز بودن تنها به بلند کردن صدا برای بازی کثیف سیاست نیست. سبز بودن یعنی حتی به گاهی که تمام مسئولان پشت کرده­اند، قدمی به سوی این به غایت بینوایان بردارید.. این بینوایانی که خدایشان هم از آنها روی برگردانیده و چاره­ای جز سوزاندن خود در تاریکی بعد افطار رمضان نمی­یابند.. شما را به خدا اگر می­توانید قصور نکنید..

 

بالا رفتیم ماست بود.. پایین اومدیم دوغ بود..

 

همانا از کراماتی که به حدود الهیه ما نسبت داده­اند این است:  

روش سریع و ناتوام با زجر برای نابودی حیوان موذی و فرو بردن در چاله و سنگ­کش کردن برای نابودی نفس خطاکار آدمی..