-
به کجا چنین شتابان؟
1388/07/28 18:30
وسط اون همه اخبار اتفاقات داخلی و خارجی، هیچی مثل این خبر نتونست منو متاثر کنه. همیشه برای حرفه پزشکی ارزشی فوق العاده قائل بودم. علی رغم تمام غرض ورزی ها و همه تنگ نظری ها، من تمام علوم رو یک طرف می دونستم و پزشکی رو سرآمد همه و ارجح بر تمام رشته ها، بالای قله ارزشها تصور می کردم. برای من پزشک دارای شریف ترین و حساس...
-
به مستوران مگو اسرار مستی..
1388/07/26 00:09
انگار اگه اصلا هیچ وقتم تو رو نمی دیدم، بازم دلم برات تنگ می شد..
-
یکی از میان ما
1388/07/24 03:29
همین چند هفته قبل بود. نشسته بودم رو کاناپه و مثلا کتاب میخوندم و حواسمم زیر چشمی به تیوی بود که یه فیلم کشکی مثلا جنگی نمایش میداد. در جریان عملیاتی میفهمن یه جاسوس همه اطلاعات حساسو به عراقیها راپورت می داده و در نهایت کاشف به عمل مییاد ستون پنجم همون پزشک گردانه! حالا اینکه جزییات قصه فیلم آبکی ما چی بود، مهم...
-
چرا نموندی؟
1388/07/24 03:10
امشب شب پروانه معصوم منه. پروانه ای که هیچ گاه پیله شو ترک نکرد ولی پروازش تا ابد در من ماناست.. من و هر ثانیه و جنون تو.. واسه من همین خیالتم بسه..
-
خانه چوب کبریتی
1388/07/22 23:06
پارچه سبز سیدی دور گردن پسربچه، چشامو تر کرد. گردن باریک بچه با موهای فلفل نمکی رو سرش، منو یاد بزغالهای سرگردان میانداخت که به امید پناه جویی و حمایت چوپانی ناشناخته، ریسمانی رو با دلایل واهی، هر چه محکمتر به زیر خرخره اش گره زده باشند.. آخ که حماقتهای بشری چه بی انتهاست.. پی نوشت: شمس تبریز نقل می کنه: آن خطاط سه...
-
بیا، بیا برویم..
1388/07/05 19:30
وقتی پازلو به هم ریخت، با اینکه فکر میکردم دیگه نمیتونم از نو بسازمش، زمانهای طولانی مینشستمو تکه ها رو کنار هم قرار میدادم. چپ و راستشون میکردم تا تصویر آشنای قبلی دوباره ساخته بشه. با اینکه بعضی تکهها به کل گم شده بودن ولی من که ناامید نمیشدم. آخر دوباره سر همش کردم. از دور نظر انداختم تا ببینم چیزی کم و کسر...
-
بابا تو دیگه کی هستی!
1388/07/02 04:19
پس از استماع سخنرانی کوبنده رئیس جمهور منتخب خودشون! در نشست عمومی سازمان ملل و بخصوص همراه با شعار بلامنازع پایانی مبنی بر، زنده باد عشق و معنویت، زنده باد صلح و امنیت، زنده باد عدالت و آزادی، سنگ پای قزوین رسما اعلام بازنشستگی کرد!!
-
چشمها و دستها کافیند..
1388/07/02 01:50
زوج ناشنوا بی هیچ صدایی در سکوت مغازله داشتند..
-
کبکی که سرش زیر برفه، زودتر روی میزه!
1388/07/02 01:14
یکتا هنرمندی با کاسه ای سالاد یقه هفت در دست فرمودند، " ملت ایران برای تحرکات شما سر سوزنی تره هم خورد نخواهد کرد! " والله که با قیاس ملت یعنی ما، راست گفتند! که در این روزها آشپزباشی دولت کارش از تره و تره خورد کنی گذشته. که اصلا این متدها در مطبخ ولایات متمدن دِمده شده و وقتی دیگ نفت هست و می شود مجامع بین...
-
یکی اینو ترجمه کنه، لطفا!
1388/06/25 23:06
تخم مرغ های تلاونگ از بهترین مواد گیاهی و طبیعی تهیه می شود!! پی نوشت: یه زمانی می گفتند فارسی را پاس بداریم، که آخرش رسیدیم به جایی که بلوتوثم گرته برداری کردند به دندان آبی! احتمالا این جمله خلاقانه هم نتیجه گرته برداری معنایی یه تبلیغ اون ور مرزیه. حالا فکر می کنید، منظورشون بوده مرغهاشون خدای نکرده احیانا از این...
-
اکشن، کات..
1388/06/25 19:39
دوست دارم نقشی که ایفا می کنم، ویژه من باشه. یعنی مخصوص خودم باشه که من نباشم، یکی دیگه هم نتونه جایگزینم بشه. که این نقش اگه برام هیچ نداره، حتی نتونه همین حس منحصر بودنمو ارضا کنه، رهاش می کنم..
-
پدر مادر، ما متهمیم
1388/06/23 15:22
بعضی کتابها رو نباید فقط خوند! باید خوند و خورد! خوردنی از اون نوع که به معنای واقعی جذب سلولهای مغزت بشه. "پدر مادر، ما متهمیم" اثر دکتر شریعتی یکی از این کتابهاست. همراه با شور سخنان دکتر شریعتی انگار سوار موجی هستی به بلندای سونامی عظیمی که تا خودش فروکش نکنه، نمی تونی از اون رها بشی و جالبه که این سخنان...
-
من اعتراف می کنم..
1388/06/21 02:18
چندی پیش دوستی در بلاگش از قول نیچه نوشت: " سنجیدگی و هنر زن در دلربایی، شوخ و شنگی و سبکسری است. چرا آنان باید به دنبال کشف حقیقت زن باشند در حالیکه هنر بزرگ او دروغگویی و مهم ترین مساله مورد علاقه اش سر و وضع و زیبایی است؟ " اون زمان با وجودی که می خواستم خویشتن داری و تامل اختیار کنم ولی به شدت برآشفتم و...
-
آخرین فرمان، آخرین تحقیر..
1388/06/10 12:56
" مبنای علوم انسانی، حیوان فرض کردن انسان است " !!!!!... پی نوشت: تازه ملتفت شدم که چرا در قفسی به نام وطن، این چنین خودمو اسیر حس می کنم..
-
رحمت یا قساوت؟ مساله این است..
1388/06/08 01:15
نه، انگاری بهتره تی وی رو خاموش کنم. اگه این روشن باشه تا قیام قیامتم پست بنویسم، بازم حرف واسه گفتن وجود داره. حالا درسته که من از اجرای مطیعانه کوروش علیانی زیاد خوشم نمی یاد ولی جالبه که سر بحث "پیامبر رحمت" تونسته با تشبیهاتی ساده، یه ملای بیسواد و یه مثلا دکتر علوم مذهبی رو چنان تو منگنه بزاره که اینا...
-
زندگی افسانه نیست..
1388/06/07 23:15
شفافترین تعبیر عشق از دید من..
-
علوفه سرزمین گوش درازها
1388/06/06 21:14
اگه هند سرزمین عجایبه، مجموعه "کلید اسرار" اثبات کرد، ترکیه هم سرزمین معجزاته! پی نوشت 1: فکر کنم لامپ تصویر سازمان تی وی جمهوری اسلامی دوبینی داره که طول گوشهای ما رو دو برابر فرض و برامون علوفه تر و تازه از ترکیه وارد می کنه! پی نوشت 2: بدیش اینه که علوفه های وطنی از خارجکیهاشم بنجل تره. اگه 500 سال پیش،...
-
وارطان سخن بگو..
1388/06/05 13:51
نداهای هشدار هشدار دوستان منو بر اون داشت مطالبی رو عنوان کنم. تا پیش از وقایع اخیر که تا عمق و ریشه جانمو سوزوند، خط مشی رایج این تنگ صرفا بیان اشاراتی تلنگر وار به مسائل بود. ولی سپس در برهه ای از زمان واقع شدم که سکوت دقیقا به مثابه خاری در گلو هر لحظه بیش از گذشته باعث آزار بود. چطور بی تفاوت دنیای پیرامونم، حدیث...
-
پرسش سحری
1388/06/05 04:33
باز هم افاضات غیر قابل تحمل فرزاد جمشیدی و تذکرات شیطان به موسی: وقتی مرد و زنی تنها می شن، بدونن من نفر سومم.. برام سوال پیش اومده، وقتی بازجوهای کهریزک با پسرکان نوبالغ تنها می شدند شیطان بنده خدا، نفر چندم بوده؟ پی نوشت: ای کاش می تونستم دلمو خوش کنم که این دسته گلایی که به آب داده شده زیر سر شیطان آب زیر کاه...
-
تکرار بی رحم تاریخ
1388/06/04 02:50
می گن دکتر سروش گفته، تصفیه دیگری در راه است تا تحصیل کردگان غرب را از حکومت ایران کنار بگذارند. انگار این نظریه پرداز انقلاب فرهنگی و تصفیه چی قدیمی، خوابه و حواسش نیست تحصیل کردگان غرب که خوبه، هر که می فهمه و بخاطر فهمش حاضر به اطاعت محض و کورکورانه نیست رو می خوان کنار بزارن. اتفاقا در سیستم بیماری که جز بله...
-
احمق ها به بهشت نمی روند..
1388/06/03 22:47
مرد ده ماه بعد از مرگ زنش شنید که دختر نه ساله اش پای تلفن گریان به خاله اش می گوید: " کاش بابا مرده بود جای مامان. " سعی کرد جای زنش را برای دخترش پر کند. پاهایش را مومک انداخت. ابروهایش را مرتب کرد. عطر زنش را به خود زد. ساعتها با دخترش در مرکز خرید راه می رفت. در خانه لباسهای زنش را می پوشید. یکسال بعد که...
-
هر عشقی می میرد. خاموشی می گیرد. عشق تو نمی میرد...
1388/06/02 14:17
-
اینم جایزه ات..
1388/05/30 20:28
رئیس جمهور منتخب!! فرمودن، سعی کردیم نخبگان وارد دولت دهم شوند! والا راست می گه. حالا عملکرد تحیر آور کامران دانشجو به عنوان رئیس ستاد انتخابات کشور یک طرف که عین پرفسور بالتازار می تونه از تو لپ لپ، سفینه دیسکاوری در بیاره ولی خداییش وزیر نخبه تر از اون می شناسید که کشف کنه، "آن لاین" و "اون لاین"...
-
مفتخر نیستم که یک ایرانی ام
1388/05/29 14:32
تو مملکتی که هنرمندان کاریکاتوریستش در شرایطی که نشاط فرهنگی جامعه رو از بین رفته می دونند، لزوم برگزاری دوسالانه کاریکاتور و خندیدن و خنداندن رو دور از مسئولیت و مصلحت احساس می کنند.. تو مملکتی که بزرگترین استاد موسیقی سنتیش چنان به ستوه اومده که خواهان عدم پخش صداش از رسانه به اصطلاح ملی می شه و اونها هم به سادگی...
-
خود آی..
1388/05/28 12:53
خدامو گم کردم.. چندیست به دنبال خودم می گردم.. پی نوشت: در نزاع تئیست ها و آتئیست ها پی بردم، پوینده راهی ام بی منطقتر از شرک اعراب جاهلی. با چشمان بسته، وامدار میراثی ام هم بهای بت پرستی. به اشتباه می اندیشیدم، به تعداد نفوس خلق، راه برای شناخت هست. دریافتم هیچ راهی نیست. هیچ راهی جز بی راهی..
-
هزار و یک شب من پر از صدای تو بود..
1388/05/28 00:29
هزار و یک شب که خوبه، با امشب چهارمین هزار و یک شب منم با یاد صدای تو گذشت. فقط می تونم بگم، ای نخورده مست، لحظه دیدار نزدیک است.. تولد دوباره ات مبارک..
-
هیچ کاره بمانید تا رستگار شوید!
1388/05/26 22:21
یه داداش کم داریم تا استقلال قوا تبدیل بشه به اتحاد دایمی قوا. تازه یکیشونم فروتنانه افاضه فرمودند که ورود به عرصه اجرایی به مثابه گمراهیه! چقدر هم این روزا همه برای گمراه شدن سر و دست می شکنن!
-
مرغی که انجیرخور است، نوکش کج است
1388/05/26 13:21
قاضی: لازم به یادآوریست دادگاه مقامی بی طرف است که بر اساس قانون، انصاف، عدالت حکم صادر خواهد کرد! متهم: اعتراف می کنم جوگیره براندازی سفت کتونی شدم و به تحریک عناصر شورش طلب بیگانه و عوامل قدرت طلب داخله، جوونی کردم، خامی کردم، گویش غلیظ فارسی جناب قاضی رو به دارقوزآبادی سفلی تغییر دادم. حالا سهام عدالتو ما رو بدین،...
-
دنیای آقای زون
1388/05/24 17:57
یهویی چشمم افتاد بهش. دوربینم که طبق معمول لحظات حساس شارژ نداشت ولی گوشی همراه دم دست بود. کلی ژست گرفتو من ازش عکس برداشتم. وقتی دوباره به تصاویر نگاه می کردم، فکرم حسابی مشغولش بود: - چی تو سرش گذشته که سبد گل مصنوعی رو با گیاهای تر و تازه اشتباه گرفته و این راه مشکل و بی فایده رو بالا اومده؟ - بعد هر سقوط، اول با...
-
برخیز و بپا کن شوری تو به عالم
1388/05/23 10:40
امن ترین جای دنیا، خونه پدره.. آروم ترین جای دنیا، آغوش مادره.. چطور در آشفته بازار پرهیاهوی روزگارمون، این روزها این قدر پرم از احساس امنیت و آرامش؟!