همه لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق پناهی گردد
پروازی نه گریزگاهی گردد...
وقتی حاشیه از متن پر رنگتر می شه باید هممه چیزو از نو نوشت..
همه لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق پناهی گردد
پروازی نه گریزگاهی گردد...
مناقشه این عربهای دم کلفت با ایرانیهای مثلا غیرتی رگ گردن ور قلمبیده، بر سر نام خلیج جنوبی ایران هم، حکایتیه. البته اینجا قصد ندارم با بازگشایی اسناد تاریخ و اوراق ما قبل تاریخ، حقانیتی رو اثبات کنم. فقط چند و چونیه اندر حکایت ایرانیهای غیور! ایرانیهایی که با ارتش سایبری، نامی مجعول رو بمباران کردند تا خلیج فارس، پاینده بمونه! دست مریزاد و نفسشون گرم باد! البته نه گرم از بادهای سوزان دبی! دبیای که 2700 سالی جزیی از ایران محسوب میشد و اکنون مضحکانه حکومت مرکزیش مدعی جزایر استراتژیک ایرانیه! همون همسایه گوگولی مگولی عربمون که اقتصادش به برکت همون ایرانیهای غیور، گوی رقابت رو از ایران ربوده! امیر نشینی که سیل ایرانیهای مدرنیته ندیده، هر آنچه عقبماندگی بود از اونجا شست و ساختمانهای شیک و سر به فلک کشیده، به جاش بر پا کرد.. همون کشوری که هر از گاهی اخبار بیحرمتی به گردشگران ایرانی در فرودگاهش رو میخونیم و از گستاخیهای جسورانهاش میشنویم..
واقعا که دست مریزاد و نفسهاتون گرم.. خرج کنید.. خرج کنید.. میلیونها میلیون از سرمایههاتونو صرف تراکنش هر چه بیشتر مالی در دبی کنید.. سفر کنید.. سفر کنید.. دیگه دوره رختشویخانه زنجان و بازار مسگرهای شیراز به سر اومده. برج العرب و هتل آتلانتیس دبی رو عشقه..
زمانی گفتم، مفتخر نیستم که یک ایرانیام .. یک ایرانی که خاکش موطن و مولد بزرگانی بوده که امروز در حاشیه یغماگری تاریخ دزدان همسایه، تندیسها از اون نامآوران در غربت به پا میشه.. مفتخر نیستم که یک ایرانیام ولی با وجود سرافکندگی از تمام سیاستهای هوش از عقل برنده و به قول مشیری، همه نابسامانی هایی که توش و توان را ز تن برده، از دید من گز کردن برهوت کیش، ناملایمات کوره راه دریاچه گهر، ایستادن بر سنگ فرش داغون شده زیگورات -معبد خدایان عیلامی- ، و.. ، صدها صدها برابر به ذوق زدگی دیدن آسمان خراشهای دبی، آسایش کنار رقص آب برج الخلیفه، رد کارپت هتلهای چند پلاس ستاره ستاره در شیخ نشین، و... شرف داره..
ولی دید من چه باشه مهم نیست.. مهم روندیه که افزونتر و با شتابتر از پیش، چون سیاه چالهای که گریز ازش گزیری نداره، سرمایههای ایرانیان رو به درون خودش میکشه.. ایرانیان غیوری که از یک سو از تغییر نام خلیج محبوبشون سخت بر آشفته میشند و از یک سو دبی، ساحل آمالشون هست! این جلال هم دلش خوش بود که اندی سال قبل "جزیره خارک، درِّ یتیم خلیج فارس" رو نگاشته بود. بنده خدا احتمالا فکرش رو نمیکرد که اگه مرحوم نمیشد الان ناچار بود "ایران، درّ یتیم جهان" رو به رشته تحریر در بیاره. درّ یتیم و طفل صغیری که میراثش قبل سن درک، به یغما رفته..
امروز از تیچرمون یه کم استرینگ بارو کردم تا نتم رو میک کنم!
وقتی به ایوا، پریما و ساهو گفتم که عاشق شدم، فقط خندیدند.. و چه کسی بهتر از من میفهمه معنای کوهی که در اقیانوس غرق شده و فقط قلهاش استوار از آب بیرون مونده، چیه؟ امروز من عاشق شدم. عاشق یه قله تنها در دوردست آرام.. قلهای که جزیره منه.. جزیرهای که باید فتحش کنم..
همه قدرت و تصمیم خود را برای تقویت بالهای خود به کار بگیر، تا تو را به فضای خارجی، جایی که عقابها پرواز میکنند، ببرد. در آنجا هم آزادی هست و هم خطر.. اگر نتوانستی به پرواز ادامه دهی، اجازه نده تحت هیچ شرایطی تو را در قفس طوطی نگه دارند.. اگر توانستی عقاب باش ولی هرگز طوطی مباش..
پ.ن: به تعبیر روح و جسمم، زیستن به مثابه اسارت در قفسه. اگر مجبور به پذیرش این شرایطم، چه بهتر که قفسم از نوع بزرگترینها باشه.. امشب پر گشودن در مسیری جدید رو تجربه خواهم کرد. مسیری که منو به همین قفس بزرگتر رهنمون خواهد شد.. باشه که به قفسم محدود نشم و تا همیشه آزادی رو جستجو کنم..