سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

اشکی و لبخندی

 

من اندهان دل خویش را با شادمانی های دیگران عوض نمی کنم و رضا نمی دهم اشکی که اندوه از بند بند وجودم جاری می کند به لبخندی بدل شود.  

آرزو دارم زندگی ام سراسر اشکی باشد و لبخندی: اشکی که دلم را پاک و طاهر کند و اسرار هستی را بمن بیاموزد. و لبخندی تا مرا به همنوعان و همسفران خویش نزدیک سازد و نشانه سپاس و تمجید من از خداوند باشد. اشکی که با آن شریک غم دلشکستگان باشم و لبخندی که نشانه شادمانی من از هستی خویش باشد. 

شادمانه مردن را بر ملولانه زیستن، ترجیح می دهم. میخواهم در اعماق روحم همواره عطش درک عشق و جمال بجوشد چرا که نظر کردم و دیدم که مردمان بی عطش و قانعان، بدبختترین مردم و نزدیکترین آنها به زندان مادیات هستند، و گوش سپردم و ناله های مشتاقان آرزومند را شیرین تر از طنین بهترین سازهای خوش آهنگ یافتم. 

شباهنگام، گل،برگهای خویش در هم می کشد و با آرزوی خویش دست در آغوش می خسبد و چون صبح فرا می رسد برای بوسه آفتاب لبان بسته می گشاید. زندگی گلها سربسر شوقی است و وصالی. اشکی است و لبخندی. آب دریا بخار می شود، سر به آسمان می گذارد و پس از تراکم ابری می شود و بر فراز کوهها و دشتها سیر می کند. پس آنگاه در برخورد با نسیمی لطیف، گریان بر باغ و در و دشت می بارد. به رودها می پیوندد و به دریا - وطن خویش -باز می گردد. زندگی ابرها سربسر فراقی است و وصالی. اشکی و لبخندی. هم اینگونه روح انسان از آن روح عام جدا می شود و در عالم ماده چونان ابری بر فراز کوههای اندوه و دشتهای شادمانی می گردد و به گاه ملاقات با نسیم مرگ به زادگاه خویش به دریای محبت و جمال به نزد خداوند متعال باز می گردد. 

 جبران خلیل جبران 

 

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد