سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

در جستجوی حقیقت

 

حالم دگرگونه. نمی دونم علت صخره مرجانی ای هست که چند روزه بهش خوردم و گیجم کرده و یا منم در حال و هوای ایام مناسبتی قرار گرفتم. 

تمام امروز در این فکر بودم که زندگی ارزشمند چه معنایی داره؟ آیا هر چه بیشتر در تکاپو باشیم و دایم در حال دویدن و تغییر جهت دادن، یعنی زندگی ارزشمندتری داریم؟  

داشتم با خودم از تاثیر تغییر جهتها در ارزشمندی زندگی می گفتم که یاد نکته ای افتادم. 

تاریخ از حسین توقع داشت که حسین باقی بماند. توقع داشت آنگونه کشته شود که بتوان در همه تاریخ، تمام شهادتهای آزادیخواهانه را به حسین وار بودن منسوب کرد و سربلند گفت، مکتبی که شهادت دارد، اسارت ندارد. حتی خدا و عرشش هم می خواست که حسین، پسر علی و فاطمه را کشته ببیند. از حسین انتظاری جز حسین بودن نمی رفت و گویی حسین چاره ای جز حسین بودن نداشت.  

حسین برایم مظهر آزادگی است ولی آنکه باعث می شود بیشتر به فکر فرو روم، حسین پسر علی نیست بلکه حر پسر یزید ریاحی است. کجای تاریخ در انتظار چنین تغییر جهتی بود؟ چه اجباری او را به سوی چنین انتخابی سوق داد؟ آیا او هم در پی معنا دادن به زندگی و یافتن ارزشمندی حقیقی آن بود؟ آیا حر به مانند نامش، ارزشمندی را در حریّت از تمام تعلقات یافته بود؟ من جز این فکر نمی کنم و هر لحظه بر میزان تحسین و ستایشم نسبت به او افزوده می شود. 

 

پی نوشت: همیشه می شنوم که همه یک شب عاشورا و شب انتخاب خواهیم داشت. شبی که باید در آن مسیرمان را مشخص کنیم که آیا می خواهیم به مانند حر جسارت تغییرات اساسی را در خود بیابیم و به دنبال معنایی برتر از زندگی برای ارزشمندتر شدن آن باشیم و یا با حداقل مفهومی که از زندگی انسانی استنباط می شود، این دوره را به پایان ببریم. 

راستی یعنی هنوز شب انتخاب من فرا نرسیده؟