سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

اکسیر من

 

نمی دونم چرا همینکه پا به دانشکده علوم می گذارم، این ماهی کوچولوی آروم تبدیل به یه ماهی کوچولوی فوق شیطون می شه! اصلا انگار محیط دانشکده برام حکم اکسیر حیات بخشو داره. بهم سرزندگی و نشاط می ده.

این ماهی شیطون توی دانشکده کارهای خنده داری هم کرده که گاهی حسابی صداش در اومده. مثلا یه بار دانشجوی مافوقم ازم خواست در اتاق بچه های دکتری رو قفل کنم. از اونجایی که همش حس می کردم از اونایی هست که می خواد از زیر کارهاش شونه خالی کنه، با بی حوصلگی و نارضایتی مثل همیشه دویدم تو راهروی تحصیلات تکمیلی و سریع و بدون اینکه داخل اتاق نگاهی بندازم، درو قفل کردم.

حالا فکر کنید ساعت 8 شب و دانشکده هم از دانشجویان سطوح معمول خالی بود. یک ساعت بعد این ماجرا شنیدم که یکی از دانشجویان دکتری که اتفاقا از اونایی بود که اگه از دیوار صدا بشنوی از اون محاله حتی یه نجوای کوچیک هم به گوش برسه، دچار دردسر خنده داری شده که ناچارش کرده یک ساعتی داد و بیداد کنه تا از دردسر خلاص بشه. دردسرش چی بوده؟ اون بنده خدا بدون گوشی همراه و کلید داشته تو اتاق بچه های دکتری سرچ اینترنتی می کرده که ناگهان متوجه شده در اتاق، ساعتی که عموما کسی دانشکده نیست از پشت قفل شده و اونم هر چی صبر کرده دیده، نه، با سکوتش مجبوره تا صبح تو همون اتاق حبس بمونه و ناچارا در یک عمل انتحاری شروع به داد و بیداد کرده و سرانجام توسط ماموران جان برکف نگهبانی از حبس یک شبه نجات بخشیده شده بود!

اینکه مقصر کی بود که نیاز به سوال نداره ولی فکر کنید قیافه اش بعد اون همه جیغ و داد چقدر خنده دار شده بود. منم که جرات اعتراف به چنین جنایت بزرگی رو نداشتم، مثل بچه های مظلوم و بی گناه از کنارش رد شدم. اما به خدا این قدرم بی رحم نیستم و یه کمایی وجدان درد گرفتم ولی خب حفظ جان از دست یک گربه ساکت که حالا تبدیل به یک ببر خشمگین شده بود، واجبتر از هر چیز دیگه ای بود!

حالا که دارم فکر می کنم، می بینم جدا از شیطنتهای گاه و بی گاه، اون چیزی که بهم سرزندگی می ده، نه خود دانشکده که آدمایی هستند که اونجا باهاشون خاطرات به یاد موندنی دارم. آدمهایی که نه براشون تفاوت جنسیتی مانعی برای دوستی های پاک و صادقانه بود و نه تفاوتهای ظاهری و یا حتی شخصیتی، اونها رو از همدلی خالصانه و یا شادی های مشترک دور می کرد. ای کاش همیشه بتونیم داشته هامونو ببینیم..