سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

خوف عرفانی

 

شبلی بسیار گفتی، الله الله. پرسیدند او را چه سبب است که بسیار همی گویی، الله و نگویی، لا اله الا الله؟ جواب داد، حشمت دارم که او را به زبان یاد کنم و ترسم که در لا اله گفتن، اگر مرگ رسد به الا الله ترسم.. 

 

پی نوشت 1: این روایتو به نوع دیگه ای هم خوندم و شایدم به کل خودش، روایت دومی هست. 

  

از شبلی پرسیدند، چرا لا اله الا الله نگویی. گفت، ترسم لا اله گویم و وقت گفتن الا الله دیگر شبلی نباشم.. 

 

پی نوشت 2: همون قدر که یکی از تلاشهای بزرگ زندگیم برای تغییره، یکی از هراسهای بزرگ زندگی من، از تغییره! تغییرات صحیح می تونند به اوج عزت برسونند و تغییرات اشتباه، به حضیض ذلت! از خوف عرفانی شبلی حرف نمی زنم که هراس داشت در فاصله گفتن کلمه ای، استواری اعتقادش به الله خدشه دار بشه و شبلی قبلی نباشه ولی همین قدر که گذر زمان، اصولتو برات بی تفاوت کنه و یا حداقل نسبت به اونها مسامحه کار بشی و اصالتتو همراه با اصولت از دست بدی، به حد کافی خوف آور هست.. 

 

پی نوشت 3: منظورم از اصول این نیست که همه زندگی در یک چارچوب بسته به حصار کشیده بشه که چه بسا خودم از تغییرات درست استقبال می کنم ولی در هر حال نمی شه هر هری مذهب بود و به اسم مترقی و مدرن بودن، هر لحظه به رنگی در اومد. وقتی اعتقاد من در زندگی، اصول اساسی دینی و اخلاقی مشترک بین همه جوامع هست، می خوام تا همیشه این گونه باشه و اگر اخلاقیات حتی برتر از ظاهر شرعیات برام مهمه، هیچ وقت در جستجوی بهانه ای برای کنار گذاشتنشون نباشم. آمین