سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

فضیلت افتخار و رذیلت تفاخر

 

گاهی زندگی چیزهایی بهمون هدیه می ده که اصلا موضوع شایستگی ما در داشتنش مطرح نیست. گاهی هم، واقعا استعدادها و یا تلاشمون، ما رو به عرش موفقیت می رسونه. ولی آیا هیچ وقت فکر کردیم، تمام اینها حاصل شرایطی خاص بوده که ما رو در زمان مناسب، در مکانی مناسبتر قرار داده که بتونیم صاحب اون موقعیت بشیم؟ آیا تونستیم به این زمان و مکان ایده آل، به چشم موهبت نگاه کنیم و بپذیریم علی رغم تمام گام هایی که خودمون برداشتیم، اراده و خواستی فرای خواست ما، شرایط رو برامون مهیا کرده؟  

آیا این حقایق باعث شده که انسانیت رو فراموش نکنیم و فقط به صرف جایگاهمون، افتخار به خویشن رو با فخرفروشی طلبکارانه از عالم و آدم اشتباه نگیریم؟ و به جای نگاه عادلانه به اطراف، دید زبر بر زیر رو جایگزین نکنیم؟

مساله این نیست که حق نداریم بخاطر توانایی های بالفعلمون، به خود ببالیم. مساله اینه که به یاد بیاریم چطور استعدادهای بالقوه ما، تحت تابعیت شرایط شکوفا شده و مباهات به ماحصل اون شرایط، نباید به توهم حقیر انگاری دیگران منجر بشه. و فقط از خودمون بپرسیم، حتی نابغه ای مانند انیشتن، اگه به جای اروپا، در جزیره ماداگاسکار، مابین قبایل دور از تمدن، دنیا می اومد، آیا نهایتا چیز بهتری، غیر از یه آدمخوار بدوی می شد؟  

 

پی نوشت: علم به این حقیقت که وجود شرایط مناسب، پیش زمینه اصلی برای رشد و پیشرفت های بعدیه، مبین این مساله است که آدم هایی که در شرایط نامساعد به جایگاه عالی می رسند، چقدر بزرگند و قابل احترام..