سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

بالاتر از سیاهی

 

می گن جحا که شخصیتی عرب مشابه ملانصرالدین خودمونه، با پای زخمی شده از میخی که در کوچه کفششو سوراخ کرده بود، الهی شکر گویان به خونه اش برگشت. همسرش حکمت این الهی شکرو پرسید. گفت، شکر می کنم که امروز کفش نو به پا نداشتم!

حالا این ماجرا شده، حال امروز من. گفتم بعد مدتها حمام آفتاب بگیرم، رفتم روی ننوی کار گذاشته شده تو باغ بخوابم. دراز کشیدن تو ننو همان و برگشتن اون و با صورت افتادن من مابین شمشادها و سنگچین وسط باغ همان! خواستم ناله کنم که یهویی چشمم افتاد به گیاهان گزنه ای که به صورت تجمعی در نیم متری جایی که افتادم، روییده بودند.

با وجود اینکه دست و صورتم زخمی شد ولی فقط تصور اینکه به جای افتادن مابین شمشاد و سنگچین که فقط دردی مقطعی رو ایجاد کرده بود، ممکن بود وسط اون گیاهان سوزنده با درد وحشتناک و طولانی مدتش بیافتم، باعث شد که دیگه صدایی جز الهی شکر ازم در نیاد! 

 

پی نوشت 1: همیشه بدتر از بد هم وجود داره. دونستن همین باعث می شه که علاوه بر تلاش برای کسب موقعیت بهتر، قدر شرایط حالمونو بهتر بدونیم. 

 

پی نوشت 2: هیچ وقت از زمین خوردن نترسیدم. به قول دوستی، اگه گوی شیشه ای نباشی، با هر زمین خوردنی، بیشتر اوج می گیری. این برای من حتی مصداق فیزیکی هم داشت. امروز آخرش موفق شدم ساعت خوبی رو تو ننو بگذرونم و همچنین بعد زمین خوردن و آسیب دیدن های مکرر تونستم بدون کمک کسی اسکیت سواری کنم!