سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سیاستی عین خباثت

 

غریب تحصیل کرده ای توی یه روستای عقب مونده برای بالا بردن درک اهالی تلاش می کرد. ملای روستا که سودش در جهل و بی خبری مردم بود، برای بی اعتماد کردن طرفداران روزافزون تحصیل کرده، رقابتی برگزار کرد. اون از رقیبش خواست، کلمه مار رو برای اهالی بنویسه. غریبه نوشت، مار. بعد ملا تصویری از مار رو نقاشی کرد و از مردم عامی بیسواد خواست خودشون قضاوت کنند، کدوم اون دو تا درست نوشته! نتیجه مشخصه. مردم دلسرد و ناامید که فکر می کردند غریبه چه کلاه گشادی سرشون گذاشته، اونو با نوازشهای شدید فیزیکی از روستا بیرون و از ملای دلسوز که زود به دادشون رسیده بود، قدردانی کردند! 

 

پی نوشت 1: ازش می پرسم، خب جوون تصمیم گرفتی به کی رای بدی؟ می گه، به خودم که جز خودم کسی به فکر من نیست! می گم، خب حاج آقا، شما چی؟ می گه، هنوز استخاره نکردم!!

مناظره ها برگزار شد. دیگه بعیده از غریب تحصیل کرده کاری بر بیاد. برای ملتی که اکثرا به اهالی روستای عقب مونده طعنه می زنند، کسی دلسوزتر از همون ملای خدمتگذار نیست..

  

پی نوشت 2:  

«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» 13 - 11

خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند..