سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

دنیای آقای زون

 

 

  

 

یهویی چشمم افتاد بهش. دوربینم که طبق معمول لحظات حساس شارژ نداشت ولی گوشی همراه دم دست بود. کلی ژست گرفتو من ازش عکس برداشتم. وقتی دوباره به تصاویر نگاه می کردم، فکرم حسابی مشغولش بود:

- چی تو سرش گذشته که سبد گل مصنوعی رو با گیاهای تر و تازه اشتباه گرفته و این راه مشکل و بی فایده رو بالا اومده؟

- بعد هر سقوط، اول با شاخکهاش اطرافو بررسی و با انتخاب مسیر جدید، راه اشتباه قبلی رو تکرار نمی کرد!

- با این همه درایت در تجزیه تحلیل موقعیتش، هیچ علم وآگاهی از حضور من به عنوان ثبت کننده این لحظات نداشت و احتمالا خودشو خیلی دانا، اراده و اداره کننده تمام اعمالش تصور می کرد!

و حالا دارم از خودم می پرسم، دنیام چقدر به دنیای آقای زون شبیه؟ نکنه دنیام از دنیای اونم کوچیکتره که حتی نمی تونم حداقل مثل خودش نورهای فلش اطرافمو تشخیص بدم؟