سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

پدر مادر، ما متهمیم

 

بعضی کتابها رو  نباید فقط خوند! باید خوند و خورد! خوردنی از اون نوع که به معنای واقعی جذب سلولهای مغزت بشه. "پدر مادر، ما متهمیم" اثر دکتر شریعتی یکی از این کتابهاست. همراه با شور سخنان دکتر شریعتی انگار سوار موجی هستی به بلندای سونامی عظیمی که تا خودش فروکش نکنه، نمی تونی از اون رها بشی و جالبه که این سخنان مختص عصر و دوران خاصی نیست و همیشگیه:     

 

به نام جوان پرورده مدرنیسم تحمیلی، سنتیان املیسم رو خطاب قرار می ده: 

پدر، مادر، من به دنبال یک امامتی می گردم که امروز به کار انسان و سرنوشت شوم او بیاید و مردم که همواره بدست حکومتهای ظلم و جور و تبعیض، استعمار و استثمار و استبداد قتل عام و قربانی می شدند رهایی یابند. برای آنها و برای همه کسانیکه به دفاع و نجات آنها می اندیشم و احساس مسئولیت می کنم، یک رهبری ئی مبتنی بر عدالت و مبتنی بر آزادی و انسانیت بجوییم. امامت تو اینطوری نیست.. هزار تا سوال کردی که: "چه جور؟" یکبار نپرسیدی: "چرا؟" 

 

و خودش در جایگاه روشنفکر دینی فارغ از سنت تقلیدی، به جوان تابع فکلیسم که آزاد است اما آواره، پاسخ می ده:

تمامی تشیع بر دو اصل استوار است: 1- عدل، 2- امامت. این همان نیست که تو در مکتبهای دیگر می جویی؟ و همان نیست که برای جامعه خویش و بشریت آرزو می کنی؟ شیعه بر همین دو پایه استوار است، اما چه کنم که این دو اصل را از معنی خودش انداخته اند. یعنی اسم آنرا حفظ کرده اند . رسمش را نفی! اگر فریبکاران اصلا لفظ آن دو را بر می داشتند و بجایش اصطلاح دیگری مثل تقیه، عبادت و ریاضت و غیره می گذاشتند، من می توانستم امروز خطاب به روشنفکران، خطاب به توده نیز فریاد بزنم که: نه! اصول شیعه اینها نیست، عدل است، امامت است! اما بدبختی ما این است که این دو لفظ را گذاشته اند اما معنی آن دو را مسخ کردند طوری که نه عدالتش به درد عدالت می خورد و نه امامتش به درد امامت.. همه چیز را مسخ کرده اند. ظاهرش را نگه داشته اند و معنی و روح و جهتش را عوض کرده اند. در جهت حفظ مصالح و منافع طبقاتی و سیاسی و اقتصادی خودشان تغییر داده اند.. انتظار از اینگونه است. انتظار فلسفه تسلیم نیست. فلسفه اعتراض است. انتظار خود یک تعهد است و یک عامل بیداری و هشیاری و آماده باش همیشگی! انتظار، آمادگی است، نه وادادگی! کسیکه معتقد است علیرغم قدرتهای حاکم بر جهان و علیرغم نیرومندی جبهه ظلم و زور در جامعه بشری و علیرغم سلطه باطل و تجاوز و ضعف و اسارت حق و عدالت، هر لحظه ممکن است انفجاری روی دهد و ندای انقلاب از اعماق سیاه شب تباهی و فساد و بیداد برخیزد و او را به عنوان یک سرباز واقعی و یک انقلابی حقیقی به شرکت در جهاد عالمگیر حق و عدل علیه جبر ظالمانه تاریخ دعوت کند، چنین کسی منتظر است و ناچار نمی تواند به خواب رود، از اندیشه عدل و  ظلم و حق و باطل و شکست و پیروزی غافل ماند، در سرگذشت تاریخ و سرنوشت انسان و سیر حوادث بی طرف و بی تفاوت باشد و به تفریح و تفنن رو کند، به زندگی "خواب و خور و خشم و شهوت" خویش و مصلحتهای فردی خویش خو کند. برعکس این انتظار او را به شدت وا می دارد که تن و روح و اندیشه و شیوه زندگی خویش را همچون یک پارتیزان انقلابی و آگاه و ورزیده و آماده و مسلح و سبکبار و تیزبین و فداکار تعلیم دهد و بپرورد.. 

 

پی نوشت: " افضل الجهاد کلمه حق عند امام جائر" پیامبر اکرم (ص)

ما دکترعلی شریعتی و تفکرات او را می ستودیم، اما نظام، او را بخاطر این که روحانی نبود و فراتر از چارچوب حوزه می اندیشید، کنار گذارد تا مبادا در برابر روحانی، یک غیرروحانی سربرآورد و در حوزه دین، ابراز وجود کند و سخنانش پراکنده شود و مردم را از اطراف روحانیان و منابرشان متفرق کند. شریعتی ، برای برپایی این نظام سوخت ، اما این نظام او را بخاطر روحانی نبودنش و تفکرات تازه اش سوزاند و حق او را در نهضتی که بوجود آورده بود ادا نکرد..