سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

من اینجا ریشه در خاکم! من اینجا عاشق این خاک، اگر آلوده یا پاکم!

 

جانباز موجی تو عروسیش میکروفون رو گرفته بود تو دستش و با تشنج فریاد می­زد، آتیش آتیش.. امروز به یاد "عروسی خوبان" بودم و فکر می­­­­کردم محسن مخملبافی که این فیلم رو ساخته بود، چقدر با مخملباف امروز فرق داشت. مخملبافی که می­خواد قلبهای جریحه دار شده دوستان آمریکایی! رو از واقعه­ای افراطی و غیر قابل دفاع در سی سال پیش التیام ببخشه! نفر بعدی، آیت اللهی محصوره که روزی خودش تصویب کننده هر سیاه و سفیدی بود و اکنون نادم از تمام گذشته اذعان می­کنه عمل اشتباهی رو تایید کرده! ظاهرا این روزها همه از گذشته­شون متفاوت شدند! باید گفت چه خوب؟

امروز به خیلی چیزهای دیگه هم فکر می­کردم. به محمد مصدق، رهبر ملی کردن صنعت نفت و نماد استقلال­ خواهی ایرانیان. مصدقی که شریان تپنده حیات این مردمو با هدایت مدبرانه­اش به اونها برگردونده بود. مصدقی که تمام هدفش احقاق حقوق حقه ملت بود ولی همین دوستان آمریکایی که البته آن زمان هم بخاطر از دست رفتن بخشی از منافعشون در ایران قلبشان کمی جریده­دار شده بود، با کودتایی هماهنگ با سران استبداد داخلی، در پی جبران مافات براومدند و مرد بزرگ رو خانه نشین و جلوی نهال تازه روییده مردمسالاری و آزادی، چنان سد بزرگی علم کردند که تا نیم قرن بعد هم کسی به یاد این گیاه خشکیده نیافتاد. امروز به ناو وینسنس فکر می­کردم و به تصاویر پیکرهای از هم دریده شده کودکان مظلومی که بر سطح خلیج­ فارس شناور بودند. و نیز به سی سال جنگ نابرابر اعم از فشارهای اقتصادی و تبلیغات روانی گسترده علیه ملتمون..

هدفم از این نوشتار دفاع از بی­فکری و ناپختگی عده­ای جوان خام سرشار از شور انقلابی نیست که با شکستن عرفهای بین المللی، مناسبات سیاسی رو دستخوش چنان گردابی کردند که نتایجش خیلی زود با درگیر شدن ایران در جنگی همه­جانبه گریبانگیرشون شد. که از سویی حتی پس از سی سال، مفهوم بزرگداشت و افتخار به چنین روزی و سر دادن شعارهای مرگ بر شیطان بزرگ نیز برام بی­معناست. صحبت از عدم مذاکره و همچنان طبل دشمنی کوفتن نیز در میان نیست، که دنیای سیاست، دنیای مذاکره بین دول برای کسب بیشترین منافع برای ملتهاشون هست. صحبت بر این است که اگر ملت روزی از یک سوی بام افتاد و خودکشی سیاسی کرد، قرار نیست امروز با سقوط از سوی دیگر بام، تمام حیثیت باقی مانده از تمدن کهن ایران زمینو بر باد بده. سی سال به اسم جنبش سرخ، خون دادند و جنگ جنگ تا پیروزی راه انداختند که حالا به اسم جنبش سبز، با رفتن به زیر بیرق هر ناکسی، نامه عذرخواهی از مردم ینگه دنیا رو تحویل سفارتشون در کشور پیر استعمار بدن؟

تمام کلام من اینه که اگر چه حباب پوچ شعار اقتدار جهانی و صدور آرمانها شکسته شده و از بسیاری از شرایط ناراضی هستیم و خودمونو سربلند نمی­بینیم ولی هنوز غرور ملی ایرانی آنچنان شکسته نشده که این چنین ذلتی رو بپذیره. مذاکره حرفیست و پذیرش حقارت حرفی دیگر.. چه کسی گفته حساب مردم آمریکا از دولتش جداست؟ مگر آنجا ایرانه که دولتش رو کسی غیر مردم انتخاب کنه؟ اینها همون ملتی هستند که بخاطر انواع جنایتها و کودتاها در اقصی نقاط جهان از آمریکای لاتین گرفته تا آفریقا و آسیا مسئولند. بمباران اتمی ژاپن، جنگ ویتنام و کره در گذشته و  اخیرا جنگ افغانستان و عراق چیزی نیست که به سادگی از صفحه تاریخ و ذهن ها و وجدان های بیدار مردم سراسر جهان پاک بشه. آمریکا کی قصد داره بخاطر این توطئه­ها و فجایع عذرخواهی کنه؟ کی تصمیم می­گیره نماینده و نامه ای جهت دلجویی از ملت ما برامون گسیل کنه که چرا بیش از نیم قرن در برابر خواست بر حق ملتمون ایستاد؟