سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

بار هستی

 

میون انبوه نظریات فلسفی آدمهای بزرگ غرق بودم و به خودم آه و نفرین می­کردم که چرا این قدر کم فهمم و به جای هدر دادن فرصت اندکم برای زیستن واقعی، خودمو صرف لعبی می­کنم که اونها هم از من جز بازیچه­ای نمی­سازند. و برای منحرف شدن افکارم از دایره تکرار نارضایتی­هام از نوع بودنم، خواستم مطلبی بنویسم از آستانه بالای خنده در ما ملت غمزده. خواستم بنویسم، وقتی لطیفه­های غربی رو می­خونیم، خیلی زود در می­یابیم که اکثرشون برای ما بی­مزه و بی­محتوا به نظر می­رسند و ما برای شاد بودن و خندیدن نیاز به دلیل بزرگی داریم. خواستم از اینها بنویسم و در عین حال چشمانم که به تیترهای خبری روز می­افتاد با همه وجودم به خودمون حق می­دادم که در چنین شرایطی نتونیم بی خیال و سبکبال به زمین و زمان بخندیم. اصلا فراتر، دستم به نوشتن نمی­رفت چون احساس شرم دایمی همراهمه که چطور وقتی فرهیختگانمون برای هدفی مشترک تلاش می­کنند و برترین مغزهای جوان این مرز و بوم به جای فکر به  تنعم خود، به مبارزه­ای برای کسب بهترین­ها برای همه می­اندیشند، من از روزمرگی­ها و دیدگاه­های شخصیم که فاقد ارزش عملی هستند، بنویسم.

مدتهاست که دیگه نوشتنو دوست ندارم. خواستم رنگ و لعابی به ظاهر تنگم بدم شاید برام جذاب بشه و ترغیبم کنه به بیان حرفهام ولی نشد. از خوندن قصه­ها و غصه­ها و یا سطحی­نگریی­های دیگران هم ثمری حاصل نیومد و مدتیست ترک عادت مالوف کردم. ولی اینها هم برام کافی نیستند. مطلبی می­خوندم از سایت زمانه در مورد معنای حقیقی کلمه Evolution در فارسی. مقاله می­گفت ترجمه فارسی این کلمه به تکامل، در واقع غلط مصطلحی هست که رایجه و این کلمه معنای دقیق تطور عربیه. به عبارتی دگرگونی دایمی بدون بار منفی نزول و سقوط یا بار مثبت تعالی و صعود. و این همون فرگشت یا تغییر و تحول تدریجی معنا شده. با این حساب من شدیدا دچار فرگشتم. با روحم کلنجار می­رم و در برزخ دایمی درستی­ها و نادرستی­ها دست و پا می­زنم و ارزشهای جدیدی رو برای خودم می­آفرینم. این ارزشها یکی پس از دیگری برام بی­ارزش و از دل اونها افکار تازه ای متولد می­شه که منو به جلو می­رونند. و این چنین من هستم. زیر سنگینی غیر قابل تحمل زندگی ولی همچنان پیشرو و پرامید. امید به ادامه­دار بودن فرگشتم تا رسیدن به نقطه موعود ثبوت ارزشهام. ارزشهایی که خود بهشتند..