سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

آن روزها رفتند. آن روزهای بی برگشت..

 

در جمع زنانی بودم، روزگارانی همه استقامت، همه فریاد دادخواهی و عدالت، همه طالب آزادی و زندانی کشیده. زنانی، شوهر به جوخه اعدام سپرده. زنانی اخراج شده از عرصه فعالیت. زنانی سردی افزونتر از گرمی چشیده. زنانی فهیم و ادیب. زنانی از دهه­هایی نه چندان دور.. گفتند، شنیدم. گفتم، شنیدند.. ابتدا بیشتر احترام بود و حرمت. انتها بیشتر افسوس ماند و تاسف. احترام بر عمری صرف شده از برای آرمان طلبی. حرمت بر شور گذشته از سر شعور. افسوس بر بی­ثمری کپک­زدایی افکار تاریخ مصرف گذشته به مدد تولدی دیگر فروغ و رقص زندگی اوشو. تاسف بر استحاله جوانانی با زمانه رزمیده تا پیرانی با بوی مطبخ­خانه. احترام بر ادعای بی­ادعایی بدهکاران زمان در عصر مدعیان طلبکار. حرمت بر قلبهایی پر از زخم دشنه روزگار. افسوس بر دریادلانی به گل نشسته. تاسف بر روزهایی بر هیچ رفته.. و در نهایت تنها عبرت بود و حسرت. عبرت بی­ثمری کوفتن بر طبل آرزوهای خوش­خیالان قدرت­طلب. حسرت زیستن در دنیایی همه یک­ رنگ، بی­تمنای این نام ننگ..