سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

پیش درآمدی بر گذشته، حال، آینده..

 

انگار هامون در بخشی از وجودم رخنه کرده که باعث می­شه دایم صداشو بشنوم. و این روزها بیش از پیش با منه.. حتی همین لحظه با پس زمینه ای از موسیقی باخ، همراهمه.. 

 

- تو می­خوای من اونی باشم که واقعا خودت می­خوای من باشم؟ اگه اونی باشم که تو می­خوای، اون وقت

دیگه من، من نیست. یعنی من خودم نیست..

+ من من من من، اه

- خب، آره. تو واقعا خودتی؟ تو آدم دو سال پیشی؟ تو اون آدمی هستی که من می­شناختمت ؟ آره؟ تو یعنی

اصلا عوض نشدی؟

+ نه، عوض نشدم. تو رو دیگه دوست ندارم..

_ واقعا این جوریه؟ یعنی همه اون زمزمه­ها، زندگی­ها، عشق­ها، همه دروغ بود؟

 

_ چرا نمی­تونم فراموشش کنم؟ کی بود؟ دو سال پیش؟ سه سال پیش؟ منکه پاک حساب سال و روز از

دستم در رفته..

+ بهر حال تقصیر من بود. من عاشقش شدم..