سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

سبک نامه یک سمک

یک ماهی آزاد

خیال خام راز بقا در بی­بقایی هر آنچه بقا دارد..

 

زمان دانشکده یه پرفسوری داشتیم آمریکا درس خونده و درس داده. اینو گفتم تا سطح سوادشو بدونید. اما مساله، معلومات این استاد نیست. این بزرگ مرد، با اون قد بلند، شونه­هایی که انگار چوب­لباسی توش جا مونده، سر کم مو و ابروهای پر پشت و دهان یه کم کج که اگه کسی رو با تغیّر صدا می­زد حتی شجاع­ترین دانشجوها هم، ببخشید، شلوار مبارک رو خیس می­کردند، برای من واضح­ترین توصیف غول خیابان آرام کمدی چارلی چاپلین بود! البته غولی با قلبی طلایی که اکثرا اونو پشت خشونت و جدیتی گول­زنک مخفی می­کرد. ولی همین آقای غول، یه روز سر کلاس، نمی­دونم چی شد، یهویی گفت، بچه­ها دیدید تو مغازه­ها تخم بلدرچین و گوشتشو می­فروشند؟ شما از اینا نخرید. چطور دلشون می­یاد پرنده به اون کوچیکی رو می­کشند و می­خورند..

حالا چی شد یاد این خاطره افتادم. در سفر آخرم به جنوب کشور، همسفرها با ذوق از خرید گنجشک تعریف و تشویق می­کردند که من هم بخرم. با پرس­و­جو، کاشف به عمل اومد، اونجا گنجشک­های پوست­کنده و آماده طبخ، به صورت دانه­ای به فروش می­رسه. دوستان حدود صد تایی خریده بودند! ولی من از دیدن اون تکه­های گوشت و استخوان کوچولو، همراه با گردنی باریک به نازکای چند میل، دلم ریش می­شد و نمی­تونستم تصور کنم چطور کسی می­تونه راضی بشه که صدها و صدها از این پرنده ها شکار بشند تا بی هنر پیچ پیچ اونها از لذت چشیدن گوشت گنجشک هم بی­نصیب نمونه..

آخه چطور انسانی که شدت ضعف و بی­دفاع بودن فرد روبرو باعث می­شه دلش به رحم بیاد، در برابر موجودی که در زمره بی­دفاع­ترین، ضعیف­ترین و بی­آزارترین­هاست، می­تونه تا این حد بی­رحم باشه؟ این بشر دو پا که مدعیانه همه چیز رو آفریده خدا برای استفاده خودش می­بینه و مغرورانه دست به چپاول و غارت هر آنچه هست می­زنه، هرگز می­اندیشه معیار ارزشمندی جان در چیه و آیا کوچکی یا بزرگی ابعاد جسم می­تونه تفاوتی در این ارزشمندی ایجاد کنه؟ و یا هرگز براش مهم هست که یک بار از خودش بپرسه چه چیزی باعث می­شه ستاندن جان موجودی دیگر دارای حرمت بشه؟ اصلا به ظن اون ذهن زیاده­خواه فرصت­طلب می­رسه که برای ارضای حس قدرت مطلق بودن حتما لازم نیست با آزردن و آسیب زدن به هر چه در دسترسش هست، خودشو اثبات کنه، بلکه می­تونه با خصلت رافت همه­گیر و بخشنده بودن، تبدیل به خلیفه­ای دایمی بر این کره خاکی و ماورا بشه؟ همون خلیفه­ای که زمین و زمان برای همیشه مسخر او قرار می­گیره..

  

ب.ن: امروز در اخبار زمانه از سرنوشت تلخ مارهای موسسه رازی خوندم. مارهایی که پس از سم­گیری، به صورت زنده در کوره انداخته و سوزانده می­شوند.. این هم نمونه دیگری از قساوت بی­پایان این بشر تمامیت­خواه نسبت به سایر جانداران..