ای کاش شب میخوابیدم، صبح بیدار میشدم و میدیدم یه زن کارگر کشاورزم تو نیشکرزارای کوبا. یه زنی که خسته است ولی روحش آزاده. ای کاش شب میخوابیدم، صبح بیدار میشدم و میدیدم یه دختر فلسیطنیم که زندگیش یعنی ترس خمپاره و هراس موشک. یه دختر که جمسش اسیر دشمنه ولی روحش آزاده. ای کاش شب میخوابیدم، صبح بیدار میشدم و میدیدم یه مادر گرسنه آفریقاییم. یه مادر که با دندههای خودش و بچه سوتغذیه گرفتهاش میشه جدول ضرب تمرین کرد ولی حتی روح اونم آزاده. ای کاش شب میخوابیدم، صبح بیدار میشدم و میدیدم هر چی هستم، فقط یه دختر ایرانی نیستم که اگه هیچی نداره، روحشم مال خودش نیست. یه دختر که حتی جرات نداشته باشه ادعا کنه روحش آزاده! یه دختر که چماق عرف و شرع رو سرشه و حق نداره ارزشهای شخصی خودشو انتخاب کنه! یه دختر که از لحظه تولد تا دم مرگ اسیره! اسیر باورهای القایی جامعه در قفسی به رنگ دین..
شرکت بزرگ ... با انتشار اطلاعیهای از جذب تعدادی نیروی "انسانی" واجد شرایط در رشتههای ... خبر داده است. قابل ذکر است در رشته ... علاوه بر متقاضی مرد، داوطلب زن نیز پذیرفته میشود..
تسلیم هسته ای ایران در برابر غرب..
پی نوشت: سگی که پارس می کنه، گاز نمی گیره!
در ایام جوانی! معلم زبانی داشتم که اگر چه تدریسش چندان در من کارگر نیافتاد ولی ظاهرا باید نکته های آموزنده زندگی که مابین درس بهم یادآوری می کرد رو آویزه گوشم کنم. فی المثل می گفت:
رازی که خودت نمی تونی پیش خودت نگه داری رو توقع نداشته باش دیگری بتونه برات حفظ کنه..
پارچه سبز سیدی دور گردن پسربچه، چشامو تر کرد. گردن باریک بچه با موهای فلفل نمکی رو سرش، منو یاد بزغالهای سرگردان میانداخت که به امید پناه جویی و حمایت چوپانی ناشناخته، ریسمانی رو با دلایل واهی، هر چه محکمتر به زیر خرخره اش گره زده باشند.. آخ که حماقتهای بشری چه بی انتهاست..
پی نوشت: شمس تبریز نقل می کنه: آن خطاط سه گونه خط نوشتی. یکی او خواندی، لاغیر. یکی را هم او خواندی، هم غیر. یکی نه او خواندی، نه غیر.. این شده حکایت من. بعضی حرفا و سوالام نه برای خودم و نه غیر، قابل فهم و جواب نیست. مثل اینکه، اگه یه روز بفهمیم داستان بابا آدم و ننه حوا فقط یه لالایی قدیمیه، یعنی چیدن سیب از هر درختی آزاده؟
پس از استماع سخنرانی کوبنده رئیس جمهور منتخب خودشون! در نشست عمومی سازمان ملل و بخصوص همراه با شعار بلامنازع پایانی مبنی بر، زنده باد عشق و معنویت، زنده باد صلح و امنیت، زنده باد عدالت و آزادی، سنگ پای قزوین رسما اعلام بازنشستگی کرد!!
یکتا هنرمندی با کاسه ای سالاد یقه هفت در دست فرمودند، " ملت ایران برای تحرکات شما سر سوزنی تره هم خورد نخواهد کرد! "
والله که با قیاس ملت یعنی ما، راست گفتند! که در این روزها آشپزباشی دولت کارش از تره و تره خورد کنی گذشته. که اصلا این متدها در مطبخ ولایات متمدن دِمده شده و وقتی دیگ نفت هست و می شود مجامع بین المللی را با آن نمک گیر کرد، دیگر چه احتیاج به دلشوره از طعم پیش غذای اجباری که به خورد معترضان مستاصل داده می شود..
تخم مرغ های تلاونگ از بهترین مواد گیاهی و طبیعی تهیه می شود!!
پی نوشت: یه زمانی می گفتند فارسی را پاس بداریم، که آخرش رسیدیم به جایی که بلوتوثم گرته برداری کردند به دندان آبی! احتمالا این جمله خلاقانه هم نتیجه گرته برداری معنایی یه تبلیغ اون ور مرزیه. حالا فکر می کنید، منظورشون بوده مرغهاشون خدای نکرده احیانا از این نرم تنان لزج تناول نمی کنند و صرفا گیاه خوارن، آیا؟؟